درد به استخوانم رسیده، اما هنوز خودم را نباختهام و روزگار را زندگی میکنم، خودم را به بی خیالی می زنم و انقدر می خندم که سرم از آن همه حماقت هایی که کردم درد می گیرد. تنها که می شوم زنی مدفون در من سر از زیر گور بی خیالی هایش بیرون میآورد، تو را از پس ذهنش بیرون میکشد، و درست مقابلش مینشاند، به چشمانت خیره میشود، بدون حرف، بدون گلایه شاید هنوز هم برق نگاهت او را میترساند، شاید هم دلش شور کس دیگری را می زند…
ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ
نون سوگند به قلم و آنچه مىنویسد.
حس و حالی که من دارم، اسم خاصی نداره و تو
هیچ مکتبی قرار نگرفته، حسیه بین تنهایی و بی کسی!
اگه میتونستم از این گمشدگی خلاص شم،
بدون شک بیکسی رو انتخاب میکردم بیکسی
خیلی صادقانه تره، اما تنهایی نه؛ تنهایی مدام این فکر رو
میاندازه تو سرت که شاید کسی از راه برسه…
هر سال زمستان به این سردی بود، یا از آن موقع که تو رفتی گرما با ما غریبگی میکند؟
فقط خدا میداند که چه قدر برای صدایت، بوی تنت، یک لحظه در آغوش کشیدنت دلتنگم.
زود بود برای رفتنت. پروا و پندار هنوز خیلی کوچک اند برای یتیم شدن؛ پدر از وقتی رفته ای تازه فهمیدهام یتیمی که میگویند چیست.
یتیمی یعنی اشک چشم که هیچ وقت خشک نمیشود و دلی که هیچ وقت شاد نمیشود.
هنوز باور نکردهام که برا همیشه رفته ای، مگر میشود؟!
کف دستانم که از شدت سرما قرمز و خشک شده را روی سنگ قبر میکوبم و داد میزنم:
-بلندشو، بابا بلند شو بریم. ببین دست هام رو، ببین چه سرده. آخه مگه اینجا جای خوابیدنه؟ شیرین بانوت تو خونه منتظره بلندشو بریم تا خودت ببینی، تو این مدت، بعد رفتنت مامان چقدر پیر شده.
سر روی سنگ قبر سرد گذاشتم.
-ما رو دوست نداشتی. به خاطر مامان میموندی بابا.
نمیدانم چقدر زار زدم، چقدر فریاد کشیدم، گله کردم، مگر چقدر حرف در دلم بود که حالا که به خود آمده بودم، خورشید غروب کرده بود!
سکوت قبرستان آن هم در این فصل و باد سردی که از روی تنم میگذشت. دست به دست هم داده بودند، برای فراری دادنم.
[su_note note_color=”#3e44a2″ text_color=”#ffffff” radius=”11″]دانلود این رمان از طریق بارکد خوان[/su_note] [
[su_qrcode data=”https://www.romankade.com/wp-content/uploads/2019/02/کالی.pdf” title=”دانلود از طریق بارکد خوان”]
[su_note note_color=”#3ea23f” text_color=”#ffffff” radius=”11″]مطالعه این رمان بدون نیاز به دانلود[/su_note]
[pdf-embedder url=”https://www.romankade.com/wp-content/uploads/2019/02/کالی.pdf”]
سلام
من نویسنده این رمان هستم و رمانم مدتیه که چاپ شده، ممنون میشم اگه از این سایت پی دی افش رو پاک کنید
عالی و متفاوت واقعاً لذت برم
رمان قشنگی بودولی کاش همون شب ازدواج رمان تمام می شدزیاد ورزدادن خمیرمایه ی داستان ب نظرم جالب نیست درکل خوب بودومی تونیدباقلمتون رمانهای بهتری بنویسید،کرد نیستم ولی خیلی ازابهت کردها خوشم میاد
سلام
من نویسنده این رمان هستم و رمانم مدتیه که چاپ شده، ممنون میشم اگه از این سایت پی دی افش رو پاک کنید
سلام ببخشید من چی جوری رومان کالی وریبوار رو پیداکنم ممنون می شم کسی بهم بگه
ممنون برای نوشتن رمان بسیار زیبا و خواندنی، اما ای کاش ویراستاری اساسی برای رفع غلط های املایی و تایپی فراوان (فوق العاده به جای فوقلاده، فشردن به جای فشوردن، مطبخ به جای مطبق و … )، جابجایی پارت ها (پارت های ۴۲۷ تا ۴۳۰) و احیاناً جا افتادگی آنها (پارت های ۴۷۹ و ۴۸۰)، تصحیح زمان های ذکر شده (از ازدواج شیرین ۲۵ سال گذشته اما پناه برای تخصص بورس از فرانسه گرفته درصورتی که ۴ سال بعد از ازدواج به دنیا اومده و ۲۱ ساله است؟!! از ازدواج پناه ۴ سال گذشته و مهرسام هم ۴ ساله شده؟!!) و تصحیح جابجایی اسامی افراد در گفتگوهای اواسط داستان (دایی خوشنام، عمو ژیکان و دایی خلیل) انجام می شد، تا روان خوانی و درک مطلب سریع و بهتر می شد.