حالت را نمی فهمند ...
کبریت را بِکش
بر سیگارت بِدَم
زندگی را دود کن
اینجا کسی حالت را نمی فهمد
دنیا پر از آدم های مُرده شده است
حالت را نمی فهمند …
تو اسیر شده ای در سرزمینِ انجماد
انقدر نپرس که کی آزاد میشوی !!!!
حقیقت هیچ گاه خوشایند نخواهد بود .
زندگی را دود کن یا با دود ، زندگی کن .
اینجا تو را نمی فهمند …
و افسوس که راهی برای فرار نیست .
تو محکومی ، محکوم به یغما رفتن .
آنقدر اینجا میمانی که هوای پرواز از سرت بیفتد .
اصلا چه معنا دارد
پرنده ی قفسی ، فکر آزادی بر سرش بزند .
خود را به دست تقدیر بسپار و در تقارن زندگی و سیگارت خود را دود کن .
اینجا تو را نمی فهمند همانطور که پرنده های قبل از تو را نفهمیدند .
دیگر دَم از رفتن نزن و گرنه پرهایت را خواهند چید و بر تنت موم خواهند کشید .
#نویسنده : رقیه امجدیان