دانلود رمان عاشقانه نیلوفر آبی نمی‌ میرد

دانلود رمان عاشقانه نیلوفر آبی نمی‌ میرد به قلم ویدا منصوری

داستان دو خواهر روستایی بیست و چهارده ساله است که از خانه فرار کرده و قصد رفتن به مشهد مقدس دارند اما در تهران سر از خانه ی محقر یک روحانی در می آورند.

پس از گذشت چند سال زندگی در خانه ی روحانی سر از قضایایی در می آورند که مسیر زندگی شان را تغییر می دهد…

 

مقدمه:

در کوچه پس کوچه های خیالم، میان اقاقی ها و یاس های عاشقی من، تو را می بینم و خودم را، دست هایمان قفل شده در هم قدم می زنیم به سوی خانه کاه گلی و ساده ی عشق…
تو شعر عاشقانه می خوانی، من خیره نگاهت می کنم. چشم های تو زمزمه دوستت دارم می کنند و من سرخوش می خندم.

قسمتی از رمان :

با سوز سردی که سردی اش تا اعماق وجودم نفوذ کرد نگاهم رو از چهره پارک گرفتم. زانو هام رو بغل کردم و سرم روی زانو هام گذاشتم. نگاهم به سمت خواهرکم که تو سرسره ی سرد خوابیده بود کشیده شد. خس خس سینه اش می گفت حال ریه هاش خوب نیست و اخطار می داد که زودتر باید کاری کنم. آهی کشیدم و هم زمان پالتو کهنه و وصله دارم رو از تنم کندم، خم شدم و پالتو رو، روی صورتش انداختم.

دوباره به جای قبلی ام برگشتم، زانو هام رو بغل کردم و درون خودم مچاله شدم. حالا سردی و بی رحمی باد تیز زمستان رو بهتر حس می کردم.
تو این زمستان سیاه و بی رحم تا کی می شد دووم آورد؟

هر لحظه و هر بار که سر انگشت هام کرخت تر می شد، هر بار که غول سرما بی رحمانه تازیانه ای سرد به تن خسته ام می زد، هر بار که نگاهم به سمت آنا می رفت بیشتر و بیشتر پی به بی کسی ام می بردم و ناخواسته ذهنم به چند روز گذشته پر می کشید:

لینک دانلود این رمان برای ویرایش موقتا برداشته شد بعد از ویرایش مجدد قرار داده خواهد شد

مشخصات کتاب
  • ژانر
    عاشقانه
  • نویسنده
    ویدا منصوری
  • صفحات
    613
اگر نویسنده این اثر هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • اشتراک گذاری
دیگر آثار
با عرض پوزش محتوایی جهت نمایش وجود ندارد !
5 نظر
نظرات
  • مهشاد
    23 بهمن 1397 | 00:46

    سلام به نظر من رمان قشنگی بود ولی اگه اخرش احسان و انا بهم میرسیدن قشنگ تر تموم میشد ولی بازم ممنون

  • مهشاد
    23 بهمن 1397 | 00:44

    به نظر من اگه اخر رمان احسان و انا بهم میرسیدن داستانش خیلی جالب تر میشد ولی بازم ممنون رمان خیلی قشنگی بود و من خوشم اومد

  • اناهیتا
    18 بهمن 1397 | 23:07

    سلام نویسنده عزیز در کلللللل بخوام بگم من از رمانت خوشم اومد و می خوام یه سری نقد در مورد رمانت داشته باشم که امیدوارم باعث پیشرفت نویسندگی شما بشه یک بنظرم صحنه های عاشقانه رو خیلی قشنگ نتونستی برسونی
    دو بنظرم توی رمانت شخصیت های زیاد و اضافی زیاد داشتی که ادمو گیج می‌کرد 
    این نظر شخصیمه اخرشو دوس نداشتم خیلی غمگین بود ولی خداییش احسان دستش تیر خورد مردنش و در اثر ایست قلبی

  • نملمرئنسر
    17 بهمن 1397 | 11:30

    بهترین رمانای عاشقانه ای ک خوندم:سیاه بازی_ دژکوب_اگرچه اجباربود_ان نیمه دیگر
    اینا رمان هایی هسن ک اصلا موضوعات تکراری ندارن پیشنهاد میکنم بخونید پشیمون نمیشید.

  • فاطمه رضایی
    11 بهمن 1397 | 17:14

    میشه چندتارمان عاشقانه قشنگ معرفی کنید؟؟؟؟

درباره ما
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
  • 09024084858
نماد اعتماد الکترونیکی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق بهرمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانهمیباشد.