یه دختر داریم تو قصه مون که به خاطر درافتادن با حاج رضا پدرشوهری که گذشته ی تاریکی داره و یه راز مخوف؛ باعث میشه سرنوشت خودش و شخصیت های دیگه ی رمان تغییر کنه.
وقتی چشم هایش را به سختی باز کرد و نگاهش به آن اتاق محقر و کوچک افتاد، همه چیز یادش آمد. آرزو کرد ای کاش آن اتاق و آن خانه و آدم هایش همه کابوس باشند.
یک کابوس شبانه که وقتی ، ببینی واقعیت نداشته و همان جا نفس راحتی بکشی و با خودت بگویی “خدارا شکر ، بیدار می شوی خواب دیدم، یک خواب بد !” اما نه! کابوس نبود؛ خیالات نبود؛
بدبختانه همه ی آنها واقعی بودند . خودش را کشان کشان به پنجره ی بخار گرفته و کوچک اتاق رساند .با آستین لباسش بخار روی ، شیشه را پاک کرد و نگاهی گذرا به آسمان گرفته
و سرد زمستانی انداخت. باد به شدت می وزید گویی می خواست هر چه سر راهش بود را با خودش بکند و ببرد .دل گرفته ی آسمان هم قصد ، باریدن داشت. به نظر غروب بود. از آن
غروب ها که دلش می خواست با ماجونش کنار هم بنشینند دو تا فنجان چای داغ و شیرینی های خانگی که ماجون با دستان چروکیده ی خودش پخته بود را با خوشی بخورند و ماجون
از روزهای خوب قدیم و جوانیش و از روزهای عاشقیش که با پدر جان به حرفهایش گوش کند ، حرف بزند و او همینجور که شیرینی های خوشمزه را می خورد ، داشتند .
[su_note note_color=”#3e44a2″ text_color=”#ffffff” radius=”11″]دانلود این رمان از طریق بارکد خوان[/su_note]
[su_qrcode data=”https://dl.romankade.com/pdf/ناسور.pdf” title=”دانلود از طریق بارکد خوان” link=”https://dl.romankade.com/pdf/ناسور.pdf”]
[su_note note_color=”#3ea23f” text_color=”#ffffff” radius=”11″]مطالعه این رمان بدون نیاز به دانلود[/su_note]
[pdf-embedder url=”https://www.romankade.com/wp-content/uploads/2019/01/ناسور.pdf”]
سلام وقت بخیر
این فرمتی که زحمت میکشید برای انروید آماده میکنید اصلا خوب نیست و همش پیام میاد توی مسابقه شرکت کنیدو….
همون فرمتی که شکل کتاب هست از همه بهتره
این مدل جدید وقتی از صفحه میای بیرون دوباره از اول متن میاد
دوباره باید بری بگردی تاجایی که خوندی رو پیدا کنی
اصلااین خوب نیست لطفا درستش کنید من خیلی از رومانهارو برای این مشکل نمیخونم
من هفته ای دوتا یا سه تا رونان میخوندم الان برام واقعا مشکله لطفا این مسکل رو حل کنید ممنونم