سلما، دختری که داخل عمارت بزرگی کار میکنه، و به خواست خانم عمارت برای اینکه فرزندی دنیا بیاره مجبوره همسر دوم آقا بشه. مردی جذاب و البته خشن
همسر دوم میشه و مجبوره شب هایی رو با پیمان خلوت کنه تا اینکه متوجه میشه پیمان همون عشق نوجوونیشه…
رمانی دیگر از نویسنده رمان توبزن تا من برقصم
من… سلما…
دختری که به خاطر عزیزترین فرد زندگی اش دست به کاری می زند که باعث نابودی آینده اش می شود…
زنی با قرار دادنم در منگنه، مرا مجبور به ازدواج با همسرش می کند…
اما…
همسری که برای من یک آشنای قدیمی است…
به اجبار همسر دوم می شوم… مادر می شوم… اما…
چه مادری؟
مادری که باید با به دنیا آمدن فرزندش او را رها کند و به دست کسی دیگر بسپارد…
فقط به خاطر نجات جان مادرش…
دنیا و آدم هایش به من زخم می زنند…
من سلما… دختری که با بازی روزگار زن می شود… مادر می شود….و می شکند…
من… سلما… دختر دریاها…
زیبا… شرقیه رویاها…
تنها… عاشق فرداها…
به نام خدا
داخل آشپزخانه مشغول کمک به خاله مهری بودم که صدای افسون خانم به گوش رسید:
– مهری؟… مهری؟…
خاله با هول جواب داد:
– بله خانم؟ اومدم.
و با عجله از آشپزخانه خارج شد.
سیب زمینی های خلال شده را داخل سبد ریختم و شستم. همین طور که دستانم را خشک می کردم، خاله مهری را دیدم که وارد آشپزخانه شد و گفت:
– سلما؟
سمتش چرخیدم و نگاهی به چهره ی مضطرب و رنگ پریده اش کردم:
– بله خاله؟
انگار دلهره داشت، چون دستانش را در هم قفل کرده بود و با تردید به سرتاپایم نگاه می کرد، که گفتم:
– خاله؟ کارم داشتی؟
– خاله جون، بیا برو افسون خانم با تو کار داره.
با تعجب پرسیدم:
– با من؟
لینک دانلودرمان به درخواست نویسنده حذف شد
سلام چطور میتونم ادامه شو بخونم