رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
دانلود رمان جدید ماه من آرام بخواب

دانلود رمان ماه من آرام بخواب به قلم درسا میزایی

درسا پویان، دختری که طِی یک حادثه در کودکی پدرش و از دست داده و به همراهه مادرش زندگی میکنه. متاسفانه در سنِ حساسی که درسا بیشتر از هر موقع به آغوشِ پر مهر مادرش احتیاج داره، مادرش و هم از دست میده.
خاله ی درسا، ساکنِ شمالِ و از درسا میخواد تا واسه ادامه زندگی، به شمال بیاد اما درسا مخالفت میکنه و با وجوده تمامه ناپختگی و بچگی هاش، تنها به نبرد با مشکلات زندگی میره.
چند سال بعد تو شرکتِ ساختمان سازی مشغول به کار میشه و قسمته طراحی نقشه فعالیت میکنه. تو همون حال و هوا، یکی از نقشه های اصلی و گران قیمت به سرقت میره

ژانر:عاشقانه، هیجانی، طنز
رمان: ماهه قلبم
نویسنده درسا میرزایی

 

مقدمه:

روزایی رفته که برنگشت، دعا ها که اثر نکرد، فاصله ها که پر نشد، خوابا که تعبیر نشد، تو که نیومدی، تو که مهربون نشدی، تو حتی نگرانم نشدی!
نیومدی، نشد. اما تمومه این سال ها به من یاد داد دیگه منتظر نباشم. منتظره هیچ قولی! هیچ حرفی!
غمه نداشتنت به من یاد داد اونقدر قدرتمند هستم که از نبودن و نشدن ها نمیمیرم. یاد داد منتظر نباشم و با اعتماد به خودم جلو برم، نه با تحسین و تشویقِ دیگران، نه با وابستگی و منتظره دیگران موندن و این، بزرگ ترین هدیه تو بود.
هدیه ای که نتونست من و به تو نزدیک کنه، اما تونست منُ به خودم نزدیک کنه.
ی وقتایی خواب میبینم تو تاریکی نشستی و از دور نگات میکنم. میدونی..دیگه منتظر نیستم.

دانلود رایگان  دانلود رمان نهال زندگی من

رمان ماه من آرام بخواب

قسمتی از رمان :

دانای کل:
دخترک دستانش را به یقیه پلیور آن مرده جذاب و اخمو گرفته بود و دریای چشمانش ناگاه طوفانی شدو اشک و بی گناهی در ان موج میزد.
ضبری پلیوره ان مردو دستانه لطیف دخترک،تضاده جالبی داشت. مرد بدون توجه ب اشکو حرف های دختر،ان را با شدت ب عقب راند بدنه نحیفو کوچکش

در یک لحظه پخش بر زمین سردو بی روحه شرکت شد مرد کوچک ترین نگاهی خرجش نکردو بی تفاوت عقب گرد کردو به سمته پنجره اتاقه شرکتش رفت سیگاره دستانش را با همان فندک طلایی روشن کردو گفت:برو خدا رو شکر کن …

 

[su_heading margin=”30″][su_highlight]نسخه انلاین بدون نیاز به دانلود این رمان :[/su_highlight][/su_heading]

 

[pdf-embedder url=”https://www.romankade.com/wp-content/uploads/2019/01/ماه-من-آرام-بخواب.pdf” title=”ماه من آرام بخواب”]

چند ستاره به این رمان میدی ؟؟
تعداد رای : امتیاز کل :
  • اشتراک گذاری
مشخصات کتاب
  • ژانر: عاشقانه ، طنز
  • نویسنده: درسا میزایی
  • تعداد صفحات: 639
  • 1900 روز پيش
  • علی غلامی
  • 26,692 بازدید
  • ۳۱ نظر
لینک کوتاه مطلب:
نظرات
  • مبینا
    ۲۲ مهر ۱۴۰۱ | ۲۰:۳۲

    از اول که رمانتو مینوشتی باهات بودم کلماتت جملاتت خیلی به دلم نشست نمیگم داستانو بد تموم کردی چون اصلا بد نبود شاید این حقیقت اکثر رابطه ها باشه این پایانو با اون کلماتی که آرام به زبون آوارد انگار من دارم میگم از یجا به بعد دیگه آرام نبود من بودم بعد از چهارسال هنوز گاهی برمیگردم و بعضی پارتای رمانو میخونم.خیلی ممنونم درساجان واقعا قشنگ بود

  • Hosna
    ۱۷ اسفند ۱۴۰۰ | ۲۲:۵۱

    من در کل رمان زیاد میخوام خوب بود اولاش ولی بعدش خیلی
    کشکی تموم شد مهدی کجا رفت
    آرام شخصیتش هنوز شکل نگرفته تموم شد
    تازه داشتم از متین خوشم میومد
    آرمان اومد
    آرمین داداشش چی شد ازش اسم برد ولی استفاده نکرد ازش
    سر رمان گریه کردم ولی ….آخرش اونجور نبود که فکر میکردم
    اسم رمان ماه من آرام بخوابه بعد ماه یک جاهایش متین بود
    یک جاهایی درسا
    احتمال میدم متین بوده باشه اخرش مبهم بود متین مرد یا با آرام زندگی کرد میترا چی شد مادرش که میومد چی شد
    سارا محسن یهو متمرکز شد رو چند شخصیت
    چند مدت پرنیان نبود
    البته پرنیان موضوع داش ول خوب باید شخصیتش رو قوی تر نشون میداد کسی که بیخیال به رفتار های دوستش بهش میگه اون فرد آدم مناسبی نیس
    و اینکه اصلا جایی از رمان اسمی از اینکه متین برای درسا گل میخره نبود
    گفته بود بچه کوچیک میگه عمو برا خاله گل میخری آخرش اضافه شده

  • hanieh
    ۱۳ تیر ۱۴۰۰ | ۱۳:۰۸

    رمان قشنگی بود و بعلاوه شخصیت هاش ولی چرا آخرش اینجوری شد درسا کار اشتباهی کرد که به متین فرصت نداد در اوایل متین آدم پاکی بود ولی آواخرش شخصیت رو خراب کرد و ی آدم سیا و کثیف شد

  • ستاره
    ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۰ | ۰۱:۲۵

    خیلی چیزا برام سوال بود ک هیچکدومش تو اخرش مشخص نبود ک چی میشه…
    اون کسی ک عروسک و فرستاد و تو شمال اذیتش کرد واقعا ارمان بود؟
    یا ارمان فقط غریبه آشنا بود…
    یا اون پیرزنه ک چاقو کشید رو دستش…
    و اینکه‌اخرش حتی ب متین مجال فرصت دوباره یا حتی بهش فرصت صحبت کردن نداد و ی طرفه ب قاضی رفت..
    اصلا ب حرفای متین گوش نکرد..
    شاید متین رفته بود چیزی ب نام ارام بزنه…
    یا تو خواستگاری پرنیان یعنی داداشش نباید حضور داشته باشه؟
    کجا‌بود..اوایل مهدی بود اما از قسمتای ۱۰۰ ب بعد دیگه پیداش نبود…
    یا دوتا خواستگاری تو ی شب کدوم پدر مادری همچین پیشنهاد بچهش رو قبول میکنه اخه…
    یا نرگس یا ستاره دیگه پیداشون نشد…
    اوایل از زبون متین هم مینوشت اما از ی جایی ب بعد دیگه از زبون متین چیزی نبود..
    ب نظرم عشق متین خیلی بزدگ بود و درسا خیلی اشتباه این وسط داشت…
    این ک خیلی راحت حرف ارمانو گوش کرد رفت…حتی ب متین اجازه نداد حرف بزنه یا توضیحی بده…
    خلاصه درسته رمان دومش بود ولی خیلی سوالا توش بود ک جوابی براشن نبود..
    اخرش همه چی بایستی توضیح داده میشد..
    بد تموم شد…
    نرسیدن متین و درسا رو گار ندارم اما ی سریتوضیحات بود ک اصلا بهشون پرداخت نشده…
    این نقد رو با وجود رمانایی ک خوندم دادم..
    امیدوارم باعث ناراحتی نشده باشم

  • Aram
    ۱۸ بهمن ۱۳۹۹ | ۱۴:۴۰

    اخه چرا باید آخرش اینجوری تموم میشد؟! واقعا ضد حال بدی بود… لطفا جلد دومشم بنویسید
    بنظرم باید پایان همه چی خوب تموم بشه اگه بد تموم بشه ینی اخرش نیست… ممنون

  • ناشناس
    ۱۵ دی ۱۳۹۹ | ۰۹:۳۱

    واقعا رمان قشنگی بود ولی به نظرم باید به متین فرصت جبران میداد و آرمان که اون همه ترسوندتش کنار اومد یه جورایی دور از انتظار بود و چرا اگه آرمان درسا رو دوست داشت اونو اذیت میکرد اون پیرزنه چرا تیغ کشید رو دست درسا یا اصلا آرام و متین واقعا ازدواج کردن خیلی چیزا ذهن خواننده رو مشغول می کنه واقعا آخرای رمان خیلی بد تموم شدمن واقعا دوست داشتم درسا به متین برسه و خوب نشد ولی عشق متین نسبت به درسا ستودنی بود به نظرم باید فصل دوم و هم بنویسید ممنون

  • کیمیا
    ۱۲ آبان ۱۳۹۹ | ۱۴:۴۰

    رمانش قشنگ بود اما اخرش واقعا بددتموم شد خیلی زدحال خوردم وقتی به اخرش رسیدم ای کاش جلد دومش هم رو بنویسید

  • ناشناس
    ۱۰ آبان ۱۳۹۹ | ۰۲:۴۶

    نویسنده کتاب به دنبال انتقال یه مفهوم در راستای داستانش هست و اون گذر از شکست عاطفی و پذیرش اونه، که بسیار قابل احترام هست ولی در طی داستان سوال های زیادی به وجود میاد که تا انتهای داستان بهش جوابی داده نمیشه. یه سری کاراکترها مثل مهدی که اول داستان نقش پررنگی دارن به ناگاه از یه جایی به بعد از داستان انگار حذف شدن.
    تغییر کاراکتر متین با شخصیت کاملا مثبت و سفید در ابتدای داستان (انسان با وجدانی که به دنبال جبران اشتباه و قضاوت عجولانه شه) به شخصیت منفی و سیاه داستان در انتهای داستان، خیلی ناگهانی و بی منطق و بدون هیچ دلیل قابل قبولی بود. در مقابل شخصیت آرمان یا همون مازیار که اول داستان کاملا منفی هست بدون داستان پردازی کافی تبدیل به شخصیت مثبت قصه میشه

    • مبینا
      ۲۲ مهر ۱۴۰۱ | ۲۰:۳۰

      از اول که رمانتو مینوشتی باهات بودم کلماتت جملاتت خیلی به دلم نشست نمیگم داستانو بد تموم کردی چون اصلا بد نبود شاید این حقیقت اکثر رابطه ها باشه این پایانو با اون کلماتی که آرام به زبون آوارد انگار من دارم میگم از یجا به بعد دیگه آرام نبود من بودم بعد از چهارسال هنوز گاهی برمیگردم و بعضی پارتای رمانو میخونم.خیلی ممنونم درساجان واقعا قشنگ بود

  • ناشناس
    ۲۴ اسفند ۱۳۹۸ | ۱۴:۴۲

    چرا انیجورى بود؟؟

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • آسیجلد دومش رو از کجا خوندی لطفاً بگو...
  • ممنونم ازتون خیلی قشنگ بود چطور میتونیم جلد دومش رو هم دانلود کنیم...
  • ۷۸۷۷زیبا بود خسته نباشید...
  • مهلاسلام میشه فصل دومشم بزاری...
  • علی غلامیسلام بفرستین تلگرامم 09032075727...
  • الههبهترین عیدی سال بود رمانت به همه دوستام پیشنهادش دادم عالی بود خفن...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.