سالار بعد از مرگ همسرش تصمیم می گیرد ازدواج کند اما رها خواهر همسرش که این قضیه را
می فهمد تصمیم می گیرد سپهر تنها یادگار خواهرش را از سالار پس بگیرد غافل از این که با نزدیک شدن
به سالار و دخالت در زندگی او، مهر خودش را به دل سالار می اندازد و …
کلید را در قفل چرخاندم. وارد خانهای شدم که سرمای روابط افراد آن، زمستان سرد این روزها را سردتر کرده بود.
حتی سر و صداهای سپهر کوچکم، نمیتوانست از سرمای موجود کاسته و به آن حلاوت ببخشد.
باز هم تمام برقها خاموش بود. برق را روشن کردم. کیف دستی و دسته کلید خانه را روی میز پرت کرده و به سمت
اتاقها رفتم. سپهر کوچکم در خواب بود. کنارش لبهی تخت نشستم. پتو را تا روی سینهاش بالا کشیدم و بوسهای
نرم روی پیشانی کوتاهی که توسط موهای آشفته و وحشیاش احاطه شده بود نواختم.
به سمت اتاق خوابم رفتم. در را آهسته باز کردم. در با صدایی ملایم باز شد. باز هم در خواب بود. مثل تمام این یک
ماه گذشته قبل از آمدنم هم سپهر را میخواباند و هم خودش میخوابید. شاید هم خود را به خواب میزد. مثل هر شب،
بدون کنجکاوی از اتاق خارج شدم.
لینک دانلود به درخواست نویسنده حذف شد
سلام من برای خرید زمهریر سکوت پرداخت کارت بهذکارت داشتم به نام شماره حسابی که گذاشته بودید ولی خبری نشد
سلام لطفاً قسمت دوم رمان زمهریر سکوت مجنون عاشقی را در سایتتون قرار بدید با تشکر