دختری ک به خاطر رویاهاش تصمیم میگیره از کشورش خارج بشه وقتی
به امریکا مهاجرت میکنه اونجا با پسری اشنا میشه و با اون تجارتی به راه
میندازه .ک تو این راه جون خیلی هارو میگیره اما دست تقدیر چیز دیگه ای برای دختر داستنمون رقم زده
اوف خسته شدم از نوشتن نگاهی به ساعت میندازم ساعت ۱۰ شد اینقدر غرق تو گذشته شدم متوجه گذر زمان نشدم اخرین خط رو
هم نوشتم و دفتر رو بستم عادت هر شبم بود خیلی وقت بود شروع کرده بودم به نوشتن گذشته..اخ یادم رفت به میثم زنگ بزنم بببینم کالاها رسیده یا نه؟
ای بابا اسم این میثم احمق کجاست؟؟.. اهان پیدات کردم ….یک بوق ..دو بوق ..سه بوق..میخواستم قطع کنم ک صدای خواب الودش تو گوشی پیچید :
+ الوتو دیگه کی هستی نره خر اخه ابن وقت شب وقت زنگ زدنه ؟؟
چشام چهار تا شد این میثم بود ؟ تا حالا این روی شاسکولیش رو ندیده بودم تازشم هنوز ساعت ۱۰ شبه همچین دیر وقت هم نیس….
از فکرای خودم خندم گرف ..فکر کنم صدامو شنید چون کاملا به طورترسناکی گفت :مرض و گوشی رو قطع کرد …هه جالبه …دوباره
گرفتمش و ایندفعه نذاشتم شروع کنه به چرت و پرت گفتن …-دهنتوببند میثم وگرنه به خدا دستم بهت برسه خفت میکنم حالا من
نره خرم اره ؟؟ عوضی فقط فردا زیاد جلوی چشمم نباش وگرنهههه….
[pdf-embedder url=”https://www.romankade.com/wp-content/uploads/2019/01/نبض-تند-عشق.pdf” title=”نبض تند عشق”]
دوست نداشتم. خشونت چیز خوبی برای سرگرم شدن نیست…
عالی دست نویسنده اش درد نکنه
سلام pdf چرا دان نمیشه؟؟؟؟؟؟؟
با عرض معذرت مشکل دانلود برطرف شد
پی دیاف دانلود نمیشه میره صحفه دیگه؟؟چرا
با عرض معذرت مشکل دانلود برطرف شد