برای از دست دادن باارزشترینها، شاید واژهی درستی برای تفسیر آن لحظات نباشد.
***
چشمش به نام تو افتاد و گذشت از منِ بیچاره،
یا رب! تا ابد با من بمان.
اردلاندر حال رانندگی با پژو سفیدرنگش بود و چشمهایش مدام به دنبال دختری بود تا قربانی هوس امروزش باشد.
از آنسو نفس که تازه از دبیرستان بیرون آمده بود کنار خیابان ایستاد و دستی برای ماشینهای در حال حرکت تکان میداد…
[disk_player id=”18015″]