گربه ای به روباهی رسید .گربه که فکر می کرد روباه حیوان باهوش و زرنگی است ، به او سلام کرد و گفت : حالتان چطور است ؟ 😺
روباه مغرور نگاهی به گربه کرد و گفت : ای بیچاره ! شکارچی موش ! 🐁
چطور جرات کردی و از من احوالپرسی می کنی ؟ اصلا تو چقدر معلومات داری ؟ چند تا هنر داری ؟
گربه با خجالت گفت : من فقط یک هنر دارم
روباه پرسید : چه هنری ؟
گربه گفت : وقتی سگها دنبالم می کنند ، می توانم روی درخت بپرم و جانم را نجات بدهم . 🐈
روباه خندید و گفت : فقط همین ؟ ولی من صد هنر دارم . دلم برایت می سوزد و می خواهم به تو یاد بدهم که چطور باید با سگها برخورد کنی .
🦊
در این لحظه یک شکارچی با سگهایش رسید . گربه فوری از درخت بالا رفت و فریاد زد عجله کن آقا روباه . 🐈
تا روباه خواست کاری کنه ، سگها او را گرفتند . 🦊
گربه فریاد زد : آقا روباه شما با صد هنر اسیر شدید ؟ اگر مثل من فقط یک هنر داشتید و این قدر مغرور نمی شدید ، الان اسیر نمی شدید👌
گوینده: #شعله_آزاد 🎤
میکس و ادیت : #میلاد_عندلیبی 🎹
[disk_player id=”17946″]