دلمرده….یه نفس عمیق میکشم وقتی دلت بمیره دیگه اون آدم سابق نمیشی شاید اصلا آدم نشی میگن آدما یه بار عمیق
عاشق میشن چون همون یه باره که نمیترسن از دست بدن ، من دلم مرده ولی تو نمیفهمی….
بِسمِ اللهِ اَلرٌحمن ِ اَلرٌحیم””
“اَلَم اَعهَد اِلَیکُم یا بَنی ادَمَ اَن لا تَعبُدُوا الشٌـَیطانَ اِنٌـَهُ لَکُم عَدُوٌ مُبینٌ ”
آیا عهدی نفرستادم به سوی شما ای بنی ادم که نپرستید شیطان را بدرستیکه او بر شماست دشمنی اشکار “یس – ۶۱
ارش:
پشتِ بام اصفهان
تاکی باید سختی کشید؟؟؟؟
تاکی باید تنها بود؟؟؟نگاهی به نمای شهر کردم درست روی پل کوه صفه بودم
نگاهی به سر وضعم کردم یک پسر عادی ولی همیشه شیک همیشه شیک وتنها وخسته توی شهر هنر نصف جهان جایی که در جای جایش خاطره دارم اری خاطره درد کمی نیست زیر زمین خونه ام شده محل کارم بدونه سرپرست شدم سرپرست مادر وخواهرم برایشان چیزی کم نمیگذارم واینجا من بودنی که دیگه نمیکشه رو میبینم جایی از زندگی شروع میشه شروع میشه وسختی هاش رو توی سرت میکوبه منو داداش سپند همیشه کنار هم هوای مامان وابجی کامیلا رو داریم منو سپند دوقلو اییم ولی هیچ شباهتی بهم نداریم
من با موها وچشم وابروی مشکی وپوستی شبیه برف وداداش سپند پسری با چشمان سبز وموهای خرمایی رنگ درست شبیه مامان خسته ودلمرده بودم یک ادم دلزده دیگر حتی لیلی هم شوقی برایم نمیگذارد نه فرهاد شیرین میشوم ونه خسروی شیرین هیچ منیژه ایی نیست تا دلربایی کند ومن وسط اشعار نظامی جامانده ام با خاطره ایی از زیر زمین خانه
زیر بام اصفهان چه ها که نمیگذرد پسری از جنس خاک
شکسته تر از باران
پسری که هیچ نمیگوید
نظری راجبه رمانای رحیمی ندارم چون هنوز نخوندم.بعد خوندن حتما نظر میدم.میخواستم پیشنهاد چندتا رمان معرکه رو بدم ک از خوندنشون پشیمون نمیشید…اسطوره-بامدادخمار-حصارتنهایی من-آن نیمه ی دیگر-اینجازنی عاشقانه میبارد-گناهکاربی گناه