اگر بشود که باز
باد بیاید و بوی پیراهن ترا به یادم بیاورد
به خدا از تخت ستاره و تاج ترانه خواهم گذشت
در بیکلید زندان گریه را خواهم گشود
حواس همهی کلمات را
از دستور بیدلیل اسم و استعاره آزاد خواهم کرد
بعد هم حکومت دیرسال دریا را
به تشنهترین مرغان بیاردی بهشت خواهم بخشید
من عاشقترین امیر اقلیم آب و آینهام
اگر بشود باد بیاید و باز
بوی خیس گیسوی ترا
به یادم بیاورد
به خدا به جای غمگینترین مادران بیخواب و خسته
خواهم گریست
مسافران بیمزار زمین را
از آرامگاه آسمان آواز خواهم داد
پیراهن شب نپوشیده را
به خبرچین مجبور نان و گریه خواهم بخشید
و رو به گرسنگان بیرویا
نامهای روشن از نماز نور و عطر عدالت خواهم نوشت
که تشنهترین مرغان بیاردی بهشت
خواب آب دیده و دعای دریا شنیدهاند
این پایان مویههای مادران ماست
به خدا او در باد خواهد آمد
سید علی صالحی