چه دعایی از این قشنگ تر که
ای کاش تو دل هیچکدوممون حسرت عشق نباشه
بزرگترین و خطرناک ترین حسرت داشتن عشق واقعیه
همون آدمی که با نگاهاش بهت میگه که هست
و وقتی که میخنده خیالت راحته که اومده تا همیشه
همین که نفس هاتون تو رقص باد بهم میرسه قلبت آروم میشه
همون موقعه که بوی عطر همیشگیش مشامتو نوازش میکنه
و از ته دل بوی عشقت و نفس میکشی
درست همین ثانیه ها خوده خود عشقه
و تو یه عاشقی یه عاشق دیونه
همین ثانیه ها که شاید الان قدرش و ندونیم
وفکر کنیم همیشگیه وهیچ خطری هم در کمینمون نیست
یه حسرت بزرگ شده برای خیلی از آدماهایی که هنوز بوی عطر همیشگی معشوق تو مشامشونه
هنوز وقتی اسمش میاد عرق سرده که پیشونیشون رو تر می کنه
و قلبشونه که تو سینه بی تابی میکنه
حسرت اینکه یه آدمی هست که دلت گروعه دلشه وخودش نیست
میتونه یه شبه تو رو پیرکنه
این آدم ها رو که از نزدیک ببینی
بدون کلامی حرف زدن
غم پیله کردن چشم هاشون بهت میگه که قدر عشقت رو بدون
ای کاش حادثه ایی ناگوار مهمان ناخوانده ی عشق های قشنگمون نشه
ای کاش هیچ آدمی توی دنیا جایی دور از تمام وجودش نفس نکشه
چون اون موقع اون آدم دیگه زنده نیست میمیره
درحالی که نفس میکشه
قدر عشق زندگیمون رو ای کاش امروز بیشتراز دیروز بدونیم
هر ثانیه تازش کنیم این عشق خواستنی رو دلبری کنیم
کی به کیه اصلا
ساعت ها بهش خیره بشیم تا با چشم های گرد شده نگاهی به خودش بندازه و دنبال جواب این نگاه طولانیمون رو تو خودش بگرده
و بعد لبخند بزنیم و کنارش بشینیم
و آروم کنار گوشش بگیم
ببین عاشقانه ترین صدای زندگیم
من دیونه ترین عاشق این دنیام
اون موقع اس که لبخند میزنه و با عشق نگاهمون میکنه
چقدر خریدنیه این حال جفتمون
نویسنده:زهرا عیوضخانی
حتما نظرتون راجب این رمان برامون بنویسید