داستان در مورد دختری به اسم میشل هست که برای ادامه تحصیل در خارج از کشور
با فرهاد که مدرس زبان هست برای یادگیری زبان آشنا میشن ولی این آشنایی به عشق
تبدیل میشه و قصد ازدواج دارند ولی فرهاد به جشن نامزدی نمیاد و میشل رو تنها میذاره.
میشل افسرده میشه و بعد از یکسال تصمیم میگیره به زندگی برگرده اما هنوزم عاشق
فرهاد هست در این بین با پارسا آشنا میشه و پارسا از اون خاستگاری میکنه اما میشل
که عاشق فرهاد بوده قبول نمیکنه تا اینکه به خاطر خانواده ش مجبور به ازدواج میشه و
حقایقی رو درباره پارسا میفهمه.پارسا قلب فرهادی رو داره که حالا نیست .میشل طی
ماجرایی متوجه علاقه ش به پارسا میشه از طرفی عشق پارسا رو باور نداره . با تصمیم
آنی پارسا رو ترک میکنه و به ترکیه میره اما پارسا دست بردار نیست و میشل رو پیدا میکنه و به زندگی برمیگردونه .
– مامان امروز چه روزیه؟
– امروز بیست ویک شهریوره .چطور؟
آهی کشیدم و گفتم : گذشت ، یکسال ………اما سخت گذشت ………چطور دلش اومد و من رو تو مرداب غم غرق کنه و بره…..
مادر چشمهای مهربانش را به من دوخت.دستهای همیشه یخ زده ام را به دست گرفت و فشرد.
– هنوز فراموشش نکردی ؟چرا به چیزهای خوب فکر نمیکنی؟
– نمیتونم مامان ……..وقتی نمیتونم چطور فراموشش بکنم؟!!
کمی عصبانی به نظر میرسید .لب هایش را جمع کرد و گفت:
– اون اگه عقل داشت که تو رو رها نمیکرد. خواست خداست که نشد این وصلت سر بگیره. پس فراموشش کن.
عصبانی شدم نه از دست مادر بلکه از دست خودم راست میگفت و من در ابهام بودم و نمیخواستم حقیقت را درک کنم.با این حال صدایم را بالا بردم و گفتم :
– فراموشش کنم چطور من ساده را عاشق کرد .فراموشش کنم چقد دوسش دارم .فراموش کنم روز نامزدی نیامد و آبرویم رو برد.
[pdf-embedder url=”https://www.romankade.com/wp-content/uploads/2018/12/میشل.pdf”]
همه ماجرا رو که تو خلاصه لو دادین….
سلام من یک رمان دارم پی دی اف هم هست
چه طور می تونم در یک سایت بذارمش
Kheyli khob bod
سلام وقت بخیر چرا فایل pdfرو نمیشه دانلود کرد؟
سلام ممنون بابت اطلاعتون ، لینک دانلود اصلاح شد