این متن از آخرین نسخه های روزنامه های کاغذی چاپ شده به دست بشر استخراج شده است.
زمان و تاریخ دقیق چاپ مشخص نمی باشد.
نامش را Alex گذاشته بودند. او اولین موش از زیر گونه ی نوعِ خود بود. نوعی موش با هوشِ فرا طبیعی. هوشی در حدِ انسان ها. حتی شاید مافوق انسان ها.
آلکس در یک آزمایشگاهِ زیست شناسی به وجود آمد. آزمایشگاهی چند منظوره جهتِ ساختِ سلاح های جدید. آزمایشگاهی متعلق به کنسرسیومی از چندین کشور. آزمایشگاهی زیر زمینی. هدف تولیدِ نوعی موجودِ هوشمندِ کوچک بود که بتواند بدون جلب توجه واردِ همه جا بشود، هم جاسوسی کند، هم کارهای اطلاعاتی، و یا شاید حملات انتحاری و تخریبی و دیگر کارها. چندین دوره آزمایش صورت گرفت و سال ها تحقیق و آلکس محصولِ چنین روندی بود.
اما…
آلکس هوشمند بود. وقتی رفتارِ بدِ انسان ها را آن پایین با دیگر موجودات میدید،
اینکه چگونه هر نوع آزمایشِ دردآوری را بر روی دیگر موجودات انجام می دهند،
آزمایشاتی که گاهی به مرگ و گاهی به نقص عضو و یا فلج شدن برای تمام
عمر می انجامد، و اینکه هیچگونه احترامی برای دیگر موجودات قائل نیستند،
از انسان ها متنفر شد. تنفری که هیچگاه در ماوراء ذهنِ آلکس از میان نرفت.
حتی بعد از گذشت سالیانِ بسیار. تاریخدانان بر این باورند که مدت ها زندگی
در آن پایین و دیدن فجایعِ نژاد بشر تاثیری عمیق بر ذهنِ آلکس گذاشت و او
برای همیشه از انسان ها متنفر شد. نفرتی که هیچگاه از میان نرفت. نفرتی
عمیق و غیر قابلِ باور. آلکس تصمیم گرفت که بگریزد. و سرانجام هم در این کار
موفق شد. سال ۲۰۱۸، سالی که آلکس توانست از آزمایشگاهِ زیرزمینی بگریزد،
نقطه ی عطفی در تاریخ بشریت به حساب می آید. از آن به عنوان روز گریز یاد می شود.