داستان کوتاه مراسم تسلیت به قلم علی پاینده

داستان کوتاه مراسم تسلیت به قلم علی پاینده

قرار شده بود همه ی بچه های پاساژ سر ساعت سه درِ پاساژ جمع شوند تا برویم منزل آقای تهامی.

از صبح همه راجع به مرگ پسرش صحبت می کردند. از اینکه چطور یک جوان بیست ساله سکته کرده و مرده.

یک عده ای می گفتند که حتماً یک کاری کرده که این اتفاق برایش افتاده وگرنه چطور ممکن است کسی

توی این سن سکته کند و یک عده ی دیگر هم می گفتند که نه دیگر آن دوره ها گذشته که فقط پیرمردها

سکته کنند و جامعه جوری شده که حتا جوان های بیست ساله هم انقدر توی زندگی شان استرس هست

که ممکن است سکته کنند و جوان مرگ شوند.

ساعت سه که شد کم کم افراد جمع شدند درِ پاساژ. یک عده ای از قبل رفته بودند و یک عده ی دیگری هم

کمی دیر آمدند که باعث اعتراض دیگران شد. اکثراً منزل آقای تهامی را بلد نبودند. یک عده ای هم که مثلاً بلد

بودند یکی دو باری بیشتر نرفته بودند و بعد که قرار شد راهنما باشند تو زرد از آب درآمدند.

داستان کوتاه مراسم تسلیت

البته در نهایت پس

از چند دور دورِ هم چرخ خوردن منزل آقای تهامی پیدا شد. خانه ی یک طبقه ای بود با آجر نمای قرمز. از دمِ

در همه سیاه پوشیده بودند و پارچه های سیاه را هم چسبانده بودند سر در خانه ی در و همسایه.

این و آن به هم تعارف کردند و یک به یک وارد شدند. زن ها همان دم در جدا شدند و رفتند سمت دیگری.

خانه ی نوسازی بود. تک و توک درخت های حیاطِ موزاییک شده را تازه کاشته بودند. کفش ها را دم در درآوردیم

و رفتیم تو. چهره ی آقای تهامی به هم ریخته تر از همیشه بود. از نوک سر تا نوک پا سیاه پوشیده بود. تنها

تنوع در چفیه ی سفیدِ گلداری بود که آن را مثل بسیجی ها انداخته بود پشت گردن.

داستان کوتاه مراسم تسلیت

دو طرف چفیه از پشت

گردن ادامه می یافت تا روی شانه ها. دیدن چهره ی ریش نزده اش برای دیگران که عادت کرده بودند همیشه

او را سه تیغه ببینند کمی غریب بود. جمع یک به یک توی صف ایستادند و با او روبوسی کردند و تسلیت گفتند.

یک عده ای را کامل توی بغل می گرفت اما با یک عده ی دیگر فقط روبوسی می کرد. تَه مایه های اشک خشک

شده توی چشم هایش دیده می شد….

داستان کوتاه مراسم تسلیت به قلم علی پاینده

داستان کوتاه مراسم تسلیت به قلم علی پاینده

 

ادامه این داستان زیبا در فایل PDF زیر میباشد

 

چند ستاره به این رمان میدی ؟؟
تعداد رای : 0 امتیاز کل : 0
مشخصات کتاب
  • ژانر
    اجتماعی
  • نویسنده
    علی پاینده
  • صفحات
    7
لینک های دانلود
اگر نویسنده این اثر هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • اشتراک گذاری
دیگر آثار
درباره ما
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
  • 09024084858
نماد اعتماد الکترونیکی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق بهرمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانهمیباشد.