سلام…
یادته یه روز اولای رابطه بهت گفتم
اگه یه روز اشکمو در بیاری هیچوقت نمیبخشمت؟!
تو هم قول دادی
قول دادی که اشکمو در نیاری…
نیومدم بگم
دمت گرم فلانی قولتو زیر پات گذاشتی
نیومدم به روت بزنم
نیومدم شرمندت کنم بگم که چه شبایی که تا صبح به یادت گریه کردم
نه من نیومدم اینا رو بگم…
همیشه با خودم فکر میکردم میگفتم که
اگه من به یادت گریه میکنم تقصیر تو که نیست که….
راستشو بخوای اولا میخواستم مثل دوستام نفرینت کنم..
که همین کارایی که با من کردیو یکی با دخترت کنه…
ولی اخه رابطهی ما به اون چه ربطی داره؟!
دلبستگیه من... احمق بودن من…
بی رحم بودن تو… سنگدل بودن تو
میدونی؟!
هیچی به اون ربط نداره
به تو هم ربطی نداره
مقصر همه چی منم
شایدم من نیستم
شایدم بابای من همین کارایی که تو باهام کردیو با یه دختر کرده…
کسی چه میدونه؟!
شاید من دارم تقاص اشکای اونروز اون دخترو میدم…
شاید اون نفرینم کرده
شاید یه شب که بالشش از شدت اشک خیس خالی بوده از ته ته
فلبش گفته خدایا همین کاراییو مه اون بامن کرد یکی با دخترش بکنه…
عزیز دلم دختر تو مقصر نیست همونطور که من مقصر کارای پدرم نبودم…
اما قربانیه آه یه دختر شدم
الان دیگه گریه نمیکنم
نمیخوامم همین کارایی که
تو با من کردیو یکی با دختر بکنه…
شاید الان با خودت بگی عجب آدمیه هاااا…
شاید بگی منکه کاری باهاش نکردم…
اره عزیز دلم تو کاری نکردی…
من کاری کردم که عاشق شدم.
دلمو دادم بهت… دلمو دست خورده کردم
حساس شدم… شکستم
گریه کردم…
گریه کردم…
گریه کردم…
نه تو مقصری نه دخترت
نه اون دختری که پدرم بازیش داد
مقصر منم که پدرم با احساسات یه دختر بازی کرد…
اینهمه حرفو نزدم که دلت به حالم بسوزه
فقط اومد بگم من از طرف خودم
از تو که عاشقم کردیو نتونستی حواست بهم باشه
از دخترت که پدرش با احساساتم بازی کرد
از اون دختری که پدرم بازیش داد
عذر میخوام….
عذر میخوام….
عذر میخوام….
من تقاص همه رو پس میدم و دم هم نمیزنم…
بالاخره یکی رو میخواست که قربانیه این قصه بشه…
من شدم….
به اشکای اون دختر تبریک میگم..
تونست به آرزوش برسه
دختر پدرم شکست خورد
از تو هم ممنونم که اون دخترو به آرزوش رسوندی…
حالا اون راحت میخوابه
من تقاص کارای پدرم و عشق اونودادم
و تو هم کمکم کردی…
من از طرف اون از خودمون تشکر میکنم
ممنون
ممنون
ممنون.
Mahsa bayrami