نام رمان: یک قدم تا تباهی
نام نویسنده: سوگند صیادی، عضو انجمن رمان های عاشقانه
ژانر: عاشقانه، غمگین
تنها یک قدم مانده بود
یک قدم تا سقوط و نابودی هر آن چه با یک دیگر ساخته بودیم
نابودی رویاهایم، نابودی عشقی که از وجودمان جوشیده بود و سقوط در دره ی تباهی
و تو آمدی تا ویرانه ها را کنار بزنی
تا بجوشانی این حس عشق را بار دیگر در وجود ما
ای کودک رویایی من
داستان بهار یک زندگی که به زمستانی سرد بدل شد
داستان از خود گذشتگی و جدال با دست شوم و سنگین دیو سرنوشت
داستان عاشقانه های بر باد رفته و رسیدن به مرض تباهی و سقوط
و درست زمانی که تا تباهی تنها یک قدم مانده بود
یک جرقه، یک حس ناب و تکرار نشدنی، بار دیگر مشعل امید را در دل ها به اهتزاز در آورد.
به نام خالق عشق
نگاهم را به او دوختم که بی توجه به من مشغول شکستن وسایل اندک خانه بود. با خشم تمام ظروف و
مجسمه های روی میز را بر زمین می کوفت و مانند دیوانگان فریاد می کشید و من مات مانده بودم که آیا به راستی او همان مرد است؟!
همان مرد عاشقی که حاضر بود به خاطر من دنیا را به آتش بکشد حال برای جور کردن پول موادش من را نیز
به سلابه می کشید. دیگر نایی برایم نمانده بود، دیگر فریادی برای سر دادن نداشتم. با قدم های سست به
سمت اتاق خواب کوچکمان حرکت کردم. کیف پولم را از روی میز برداشته و به سمتش رفتم. حال روی زمین
نشسته و به کانتر تکیه داده بود. دستش را روی سرش گذاشته و بیش از پیش نزار و درمانده به نظر می رسید.
نه، من نمی توانستم قهرمان زندگی ام را اسیر دست دیو نحس بدبختی ببینم. کیف را مقابل پایش روی زمین
پرتاب کردم و او مانند گرسنه ای که محتاج غذا بود به آن چنگ زد، از جا برخاست و به سمت در دوید. رفت و
اشک های من بی پروا بر روی گونه ام روان شد. روی زمین، درست در جایی که دقایقی پیش او نشسته بود
چمباتمه زده و زانوانم را در آغوش کشیدم.
نگاه اشکی ام را در اطراف به گردش در آوردم. خانه ای نقلی و کوچک، فرش کرم رنگ و نسبتا قدیمی که در
آن سوختی سیگار به وضوح نمایان بود. یک دست کاناپه ی سفید_کرم که برای خانه بزرگ به نظر می رسید،
تلویزیون و گلدانی پر از گل های رز مصنوعی تنها محتویات آن هال کوچک بود. دو در که تقریبا کنار یک دیگر قرار
داشت و یکی برای اتاق خواب و دیگری برای سرویس بهداشتی بود. سرم را روی زانو گذاشته و هق زدم، آن زندگی مرفع کجا و این دخمه ی کور کجا؟!
دلنوشته های عاشقانه و زیبا جهت دسترسی کلیک کنید
اشعار عاشقانه جهت دسترسی کلیک کنید
[pdf-embedder url=”https://www.romankade.com/wp-content/uploads/2018/12/یک-قدم-تا-تباهی.pdf” title=”یک قدم تا تباهی”]