رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
داستان کوتاه و زیبای طنین باران

داستان کوتاه طنین باران

طنین باران…

به نام یگانه معشوقه هستی.

قسم به همان معشوقی که عشق را آفرید.

آری عشق را یافته‌ام.

همان عشقی را که در چشم‌های همچون ماهت خانه کرده بود و با دیدنش نورانی کرد زندگانی سرد و بی‌روحم را.

روی نیمکت چوبی کنار ساحل نشسته‌ام و به زلالی و آرامش آب خیره شده‌ام.

آرامشی که همیشه برایم آرام بخش بود و پر‌معنا.

آرامشی دور از دغدغه‌ها و دل‌تنگی های روز‌مره.

آرامشی که همیشه روح نا‌آرامم رو به اوج آرامش می‌رساند.

دوباره هوای دلگیر پاییزی و دل گرفته‌ی من همراه و همراز هم شده‌اند.

باز هم آشوب آسمان و آشوب قلب نا‌آرام من دست به یکی کرده‌اند تا مبادا لحظه‌ای از خاطرات تلخ‌تر از تلخی روزگارم فرار کنم.

اولین قطره‌ی باران روی صورتم می‌چکد و من رو‌به آسمان می‌گوییم:

– من بغض کنم تو به جای هر دویمان گریه کن.

قطره‌های پی‌در‌پی باران باری دیگر آرامش ساحل را بر هم میزند.

انگار قانون طبیعت همین است در اوج آرامش، بی دلیل آرامشت را چیزی بر هم می‌زند و تو حق کوچک‌ترین اعتراضی را نداری و محکوم به سکوت هستی.

محکوم به سکوتی که سنگین تر از فریاد‌هاست.

داستان کوتاه

فقط باید نظاره‌گر بازی بی‌رحم سرنوشت باشی و مطابق میل او بازی کنی.

باز هم این بغض لعنتی و باران تجلی خاطراتی از عشقم شده‌اند. عشقی که با تمام بی‌رحمی ترکم کرد.

چشم‌هایم را روی هم می‌گذارم و پر می‌کشم به گذشته‌ای که مرور خاطراتش برایم عادت شده است.

رو‌به‌روی هم کنار ساحل ایستاده بودیم و قطرات باران و صدایش تنها شاهد وسعت عشقمان بود.

یک قدم نزدیک تر شد و دستان مردانه‌اش را روی کمر باریکم به حرکت درآورد.

با آرامشی غیر قابل باور به چشمانم خیره شد و طره‌ای از موهای خیسم را که قطرات باران به بازی گرفته بود را کنار زد و آهسته‌تر از همیشه لب زد.

– زیر بارون بوسیدنی تر می‌شی. زیر بارون خواستنی تر می‌شی نه اصلا زیر بارون عاشق ترم میکنی، بی‌قرار‌ترم می‌کنی، نفس دیونه‌ترم می‌کنی.

با هر کلمه‌ای که از دهانش خارج می‌شد قلبم سرشار از عشق نا‌تمامش می‌شد.

تا ابد این دل دیوانه خواستار بود که در آغوشش جای گیرد و با تمام وجود عطرش را ببوید، گرمای وجودش را حس کند و عاشقی کند.

قلبم را با کلماتش به بازی گرفته بود.

مستانه خندیدم و به اوج آرامش رسیدم.

با حس گرمای آغوشش و بوسه ای تمام نفسم را حبس کردم.

خیلی سریع فاصله گرفت و رنگ نگاهش عوض شد.

نگاهش رنگ غم گرفت و صدای مردانه‌اش لرزید.

داستان کوتاه

– نفسم!

– جان دلم

– نفس می‌دونی که هنوز هم نفسم به نفس‌هات بنده اما مجبورم.حلالم کن. سخته دل کندن از عشقی که کل وجودته اما چاره ای ندارم.

دانلود رایگان  داستان کوتاه مجازی نباش داستانی بسیار اموزنده و زیبا

نابارورانه به حرکات لب‌هایش خیره شده بودم.

چقدر سخت بود درک کلماتی که برایم هیچ معنا و مفهومی نداشت.

دهانم را برای زدن حرفی باز کردم که حرکت نرم انگشتانش مانع خرف زدنم شد.

بوسه‌ی کوتاهی زد و زیر گوشم گفت:

– شاید یک روزی برگشتم. عاشقتم دیوانه‌وار.

با قدم‌هایی استوار و محکم همیشگی دور شد و من فقط نظاره‌گر رفتنش بودم.

آسمان غرید و اشک‌هایم با اشک‌های آسمانی که شاید داشت او هم برای عشق از دست رفته‌ام گریه می‌کرد در هم آمیخت.

زمین تشنه سیراب شد از اشک آسمان اما روح نا‌آرام من التیام نیافت.

داستان کوتاه

داستان کوتاه و زیبای طنین باران

 

اهنگ باران امید ذهنم را پر کرد و دستانم را باز کردم و رو به آسمان زیر باران بلند خواندم.

باران می‌بارد امشب…

دلم غم دارد امشب…

آرام جان خسته…

ره می‌سپارد امشب…

رفتنت را کرده باور…

التماسم را ببین در این نگاهم…

این کلام آخرین‌ات …

برده میل زندگی را از سر من …

گفته‌ای شاید بیایی از سفر …

اما نمی‌شه باور من…

زیر باران گریه کردم …

بلکه باران شویید از جانم گناهم..

داستان کوتاه

نا خود‌آگاه زمزمه‌ی آهسته ام بلند تر شد و رو به آسمان داد زدم.

لعنتی گفته ای شاید بیایی از سفر …

اما نمیشه باور من…

پس نامروت چرا برنگشتی.

هق هقم در میان صدای هق هق باران گم شد.

با صدای رعد و برق و غرش آسمان به خودم آمدم و رو به آسمان نالیدم.

عشقم! طنین صدایت را دوست دارم.

طنین صدایت کافیست برای تمام ناتمام های دنیای کوچکم.

حالا خیلی سال‌هاست از آن روز شوم می‌گذرد و من تنها به انتظار آمدنش زیر باران زمزمه می‌کنم.

برگرد بدون تو روحم نفس نمی‌کشد.

برگرد که دیگر اشک‌هایم به شدت قبل‌تر‌ها نمی‌بارد و قول داده اند آرام‌تر ببارند.

برگرد که بدون تو خسته شد شانه‌های نحیفم زیر بار غم نبودنت.

اشک‌هایم را پس می‌زنم و با حال دلی آشفته‌تر می‌گوییم:

داستان کوتاه

هنوز هم من اینجا چشم انتظار آمدنت هستم.

صدایم کن…

صدایت هر جا که باشم نفس‌گیرم می‌کند…

طنین صدایت دیوانه‌ام می‌کند…

اصلا صدایت عاشق‌ترم می‌کند.

داد زدم.

من اینجا ایستاده‌ام…

نامرد!

همان جایی که روزی شاهد قول آمدنت بود.

تقدیم به تمام صداقت پیشگان عشق و همسر عزیزم که همیشه همراه من بوده.

به قلم. م.طالع(سرنوشت‌)

دسترسی به اشعار عاشقانه سایت رمانکده جهت دسترسی کلیک کنید

سایر نوشته های م.طالع جهت دسترسی کلیک کنید

 

چند ستاره به این رمان میدی ؟؟
تعداد رای : امتیاز کل :
  • اشتراک گذاری
  • 2072 روز پيش
  • علی غلامی
  • 1,027 بازدید
  • یک نظر
لینک کوتاه مطلب:
نظرات
  • ناشناس
    ۲۹ مرداد ۱۳۹۷ | ۲۲:۵۳

    سلام خسته نباشید رمان ما شیطون نیستیم جلد دومش نیست

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • R.Sسلام وارد کانال ایتاشون بشید و ازشون خریداری کنید...
  • ستایشنميدونم چقدردیگه بایدقسمتون بدم تااین رمان رورایگان بزارید...
  • امیرعالی خوشم آمد...
  • چجوری بخونمشون؟...
  • زهرا زارع مقدمدر دل دارم سخن می اورم ان را بر زبان اما سخن کجا و خط زیبای رمان کجا ؟ ☆ واقعا ر...
  • گودزیلای همسایه...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.