نیستی که ببینی
اینجا پر شده از آدمهایی که میخواهند
خودشان را به یادِ تو بچسبانند
راستش این جماعتِ سرکش
به این سادگی ها دست بردار نیستند
انگار باید روی پیشانیمان بنویسیم
که خسته ایم ، که بریده ایم
که بازیچهیِ خوبی برای سرگرمی
روزمرگی هایتان نیستیم
باید نوشت که بی خیالِ من و امثالِ من… ،
بخدا حوالی ما چیزی نصیبتان نمیشود
یادش بخیر ؛ تو که بودی
اصلا انگیزه ای برای ترسیدن نبود
کسی حتی جرات نداشت
یک کلامِ بی ربطِ ساده بگوید
تو که بودی
دیگر فرقی نداشت شب باشد یا روز
قدم زدن در حصارِ بازوانِ تو همیشه امن و آرام بود
اگر میماندی دیگر به این سادگی ها
پشت سرم ناامنی به راه نمی افتاد ،
نمیترسیدم ، نمیلرزیدم….،
اگر میماندی
دیگر هر خدا بی خبری
با هر واژه ای حرمتم را نمیشکست
بی انصاف… بهای من که هیچ ،
ولی جوابِ دلدادگی ام این نبود