رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
دانلود رمان ضربان عشق

دانلود رمان ضربان عشق

چشم در چشمانت می دوزم

برای اولین بار و تا همیشه در قلبم حک می شوی…

در گمانم پدیدار می شود گویا قبلا تورا دیدم

غریبه ای هستی آشنا…

شهد شیرین عشقت را با هیچ چیز در دنیایم بدل نمی کنم!

چه زود از من دست می شویی…

نگه داشتن عشق پاک قدیمی ات برایم سخت شده!

با هر قدمی که به سویت بر می دارم فرسخ ها ز من دور می شوی…

چشمه اشک من بر این پایان غم انگیز بسنده نیست…

آغوش تا ابد گرمت را باز کن…

قسمتی از رمان  :

می خواهم تا همیشه ضربان عشق را به تو هدیه کنم…
دستی به انبوه موهام کشیدم.به این فکر می کردم که حتی برای

خودم هم جالبه که برعکس خیلی از دخترها اصلا جذب هیچ پسری نمیشم

باز داره از خودش تعریف می کنه
برخرمگس معرکه لعنت بشمار

آهان راستی فراموش کردم خودم رو معرفی کنم
بنده الناز مظفری هستم ۱٨سالمه سال چهارم تجربی رو تموم کردم

پوست گندمی روشن دارم و چشم های قهوه ای تیره که وقتی خوشحال باشم روشن تر میشه.
ابتدای موهام مشکیه ولی از اواسطش به بعد قهوه ای میشه
چشمان نسبتاً درشت و کشیده،مژه های بلندو فر با بینی و لب و دهن معمولی.

وای کشتین من رو!
آخه کسب نیست بگه ریخت و قیافه بی ریخت من چه ربطی به شما داره؟!

اهان راستی اون طور که دوستام و بقیه میگن من قد بلند و خوش استیلم.

دانلود رایگان  دانلود رمان شاه و دل

اما این نظر بقیه است و من همچین چیزی نمیگم.

همین موقع صدای زنگ درب به صدا در اومد؛بعد از دقایقی صدای نسبتا بلند مامان به گوشم خورد

-آوا اومده الناز!

 

وای به کل قرارم با آوا رو فراموش کرده بودم بس که من رو به حرف گرفتین.
تا به خودم اومدم و خواستم از روی تخت پاشم درب اتاق به شدت باز شدو

بعد از اون هیکل آوا و صدای نکره اش که با جیغ توأم شده بود

-الی تو هنوز حاضر نشدی؟بابا به خدا الان کلاس شروع میشه.حالا روز اولی باید تاخیر بخوریم!

بعدهم نشست روی زمین و با حرص به من خیره شد.

ذهنم پر کشید به گذشته ها
آوا بهترین دوستمه،٨ساله که باهم دوستیم از سال پنجم ابتدایی.
به معنای واقعی کلمه خواهرمه و البته مامان و باباش من رو خیلی دوست

دارن.آوا همیشه سر این موضوع حرص می خوره!

در افکار خودم غوطه ور بودم که دوباره جیغ آوا بلند شد

-د مگه با توی الدنگ نیستم پاشو تن لش!

بالاخره لب باز کردم و با تعجب و خنده گفتم

-جاااااااان؟!به من میگی تن لش؟

لینک دانلود بدلیل ویرایش کردن رمان توسط ادمین اصلی سایت برداشته شد
و تا مدتی محرومیت این نویسنده رمان مجددا ویرایش و داخل سایت قرار میگیره

 

سایر مطالب و نوشته های فاطمه سادات مظفری:

www.romankade.com/tag/فاطمه-سادات-مظفری/

چند ستاره به این رمان میدی ؟؟
تعداد رای : 2 امتیاز کل : 4.5
  • اشتراک گذاری
مشخصات کتاب
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: فاطمه سادات مظفری
  • تعداد صفحات: 578
  • 2177 روز پيش
  • علی غلامی
  • 4,003 بازدید
  • یک نظر
لینک کوتاه مطلب:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • چرا؟ واقعا چرا انقدر همه رمانات دوست داشتنی هستن؟ اینهمه تخیل و تبحر از کجا میاد...
  • ببخشید چطوری رمان رو دانلود کنم...
  • آسیجلد دومش رو از کجا خوندی لطفاً بگو...
  • ممنونم ازتون خیلی قشنگ بود چطور میتونیم جلد دومش رو هم دانلود کنیم...
  • ۷۸۷۷زیبا بود خسته نباشید...
  • مهلاسلام میشه فصل دومشم بزاری...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.