ما را نوشتند
اما پیش از خشک شدن
درهم آمیختیم
و غرق در جوهر ِ هم شدیم
حالا نامه ی سرنوشت
دیگر سر و ته ندارد
یاور_مهدی_پور
رمان راه نفس گیر بهتون پیشنهاد میشه چون برخلاف تصور شخصیت رمان که
سرنوشت خودشو پیش بینی کرده بود ولی تقدیر زندگی اونو برای همیشه تغییر میده… امیدوارم خوشتون بیاد
-اسم-یگانه-فامیلی مکث کردم به سقف خیره شدم دوباره پرسید مجبوری گفتم-موحد-چندسالته-
بیست سه صدای پوزخندشو شنیدم-حس نمیکنی واسه این کارا هنوزبچه ای سرمو انداختم پائین
نیش خندی گوشه لبم جاخوش کرد-جناب سروان-سرگرد-همون سرگرد حوصله نصیحت ندارم که
گوشم بدجور پـــر-وقتی شاکی رضایت نداد میفهمی این نصیحت چیه که گوشات پره ازروی صندلی
بلندشدم خم شدم روی میزمامورکمی عقب رفت-یعنی چی جناب سروان…اکه جناب سرگرد-یعنی
اینکه شاکی نمیخوادازاد بشی-تورو به روح امواتت راضیش کن نون یه خانواده به من وصل-با کیف
قابی-اون شغل دومم خندید-جدی پس شغل اولت حتما ماشین دزدیه-نه دیگه جناب سرو..سرگرد
اینقدر پیشرفت نکردم اون کار پدربزرگ خدا بیامرزم بود خندش عمیق شد از پشت میز کنار اومد درباز
کرد-سربازاحمدی به اون خانوم اقا بگو بیان احمدی احترام گذاشت رفت منم ولو شدم روی صندلی
عجبا من خیلی فرض بودم اما نمیدونم این پسر جلغوز بیشعور چطور تونست منه که به میگ میگ
معروفم بگیره دراتاق باز شد اول احمدی بعد همون دختر تیتیش مامانی اون پسر نفهم داخل اومدن
دختر با دیدنم اخم کرد جلوتر اومد-بخاطر تو دختر دهاتی تموم تنم زخم شده ایییش ننم اینا حیف کارم
پیشت گیره رضایت بدی از این در بریم بیرون یه دختر دهاتی بهت نشون بدم که کیف کنی سروان نه نه
سرگرد کیه اصلاهرکی برگه ی رضایتو جلودختره گرفت-رضایت میدید دختر نگاهی حقارت آمیز بهم انداخت
به پسر نگاه کرد-عزیزم بنظرت چیکار کنم پسره به برگه نیم نگاهی انداختو با پوزخند زیر چشی منو نگاه
کرد-امضا کن ته دلم از این پسره متنفر بودم اگه این نبودالان منم کارمو کرده بودم اما الان ازش ممنون بودم
منو جلواین دختر ضایع نکرد بلند شدم با اکراه گفتم-
Pdf دانلود نمیشه مشکل داره
لینک اصلاح شد
Pdf مشکل داره
سلام مشکلش اصلاح شد
پی دی اف دانلود نمیشه
سلام اصلاح شد
پی دی اف مشکل داره دانلود نمیشه