دل نوشته عصا

دل نوشته عصا

‌ عادت داشت بدون عصا در محوطه ی مدرسه راه برود. مُدام زمین می خورد.

معلم بلندش می کرد، عصا را به دستش می داد و می گفت: عصا مثل چشمان توست.

معلم چند بار عصا را به سنگ جلوی پایش می زد و ادامه می داد: این طور تو صدای چیزها را می شنوی و دیگر زمین نمی خوری.

دل نوشته عصا

دل نوشته عصا

معلم می رفت و او دوباره عصا را دور می انداخت.
علی پاینده

اگر نویسنده این اثر هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
درباره ما
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
  • 09024084858
نماد اعتماد الکترونیکی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق بهرمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانهمیباشد.