رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
دانلود رمان فریاد دلتنگی

دانلود رمان فریاد دلتنگی

به قلم حدیثه رحیمی

قسمتی از رمان :

حوله به دست وسط پذیرایی وایستادم و با دقت به همه جا نگاه کردم، تمیز تمیز شده بود.
خستگی از سرو کولم بالا می رفت ولی با فکر اینکه مسیح میاد بهش اهمیتی نمی دادم، رفتم تو آشپزخونه و سری به غذا زدم، اونم دیگه کم مونده بود آماده بشه. ساعت نزدیک پنج و نیم بود؛ مسیح گفته بود که تا ساعت هشت می‌رسه.
با صدای زنگ در زودی پریدم و از چشمی نگاه کردم، مامان و آجی مسیح بودن، بی میل در رو باز کردم و برای حفظ ظاهر با خوشرویی سلام کردم. لیلا خانومـمادر مسیحـ مثل همیشه بی تفاوت از کنارم رد شد و داخل رفت.
مریم با لبخندی که همراه با حرص و خجالت بود، جلو اومد و محکم لُپم رو کشید.

– چطوری عروسمون؟

با لبخند به سمت داخل هلش دادم.
– برو تو شال سرم نیست، الان بابا یا بهزاد میان بیرون می‌بیننم.

#پارت دوم

با شوخی و خنده مریم رو راهی پذیرایی کردم و وارد آشپزخونه شدم، با دو تا چایی برگشتم پیش‌شون مریم با دیدن من حرفش رو قطع کرد، می دونستم حرفشون هرچی که بوداصلاً به نفعم نبود.

دانلود رایگان  دانلود رمان مشت های خونین

– بابا کدبانو، بوی فسنجونت کل ساختمون رو برداشته اگه پسر بودم خودم قبل مسیح می‌گرفتمت.

به زور جلوی خندم رو گرفتم، لیلا خانوم با حرص زُل زده بود به من و همین باعث می‌شد نتونم با خیال آسوده قهقهه بزنم.
سربه زیر داشتم می‌خندیدم که حرف لیلا خانوم مثل همیشه لبخند رو از روی لب‌هام پروند.

– والا اختیار مسیح دست من نبود یعنی دیگه دیر فهمیدم، وگرنه هرگز نمی‌زاشتم خودش رو بدبخت کنه.

مریم لب به اعتراض باز کرد.
– مامان بسه!

ولی خُب لیلا خانوم کارش همیشه سوزوندن من بود.

– امشب مسیح خونه‌ی ما شام می‌خوره، الکی غذا گذاشتی البته خودت می‌خوری دیگه!

با ناراحتی سرم رو پایین انداختم و مثل تموم این دوسال مهر سکوت به لب‌هام زدم، این زن از همون روز اول شمشیرش رو برای من از رو بسته بود و من کاری به جز صبوری نمی تونستم بکنم.

 

سایر رمان و نوشته های حدیثه رحیمی:

www.romankade.com/tag/حدیثه-رحیمی/

 

 

لینک دانلود رمان حذف شد

 

چند ستاره به این رمان میدی ؟؟
تعداد رای : امتیاز کل :
  • اشتراک گذاری
مشخصات کتاب
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: حدیثه رحیمی
  • تعداد صفحات: 340
  • 2244 روز پيش
  • علی غلامی
  • 4,130 بازدید
  • یک نظر
لینک کوتاه مطلب:
نظرات
  • Nargess
    ۷ شهریور ۱۳۹۷ | ۰۲:۵۳

    صفحات اولش ادمو جذب نکنه اخرشم جذب نمیکنه …مزخرف بود

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • R.Sسلام وارد کانال ایتاشون بشید و ازشون خریداری کنید...
  • ستایشنميدونم چقدردیگه بایدقسمتون بدم تااین رمان رورایگان بزارید...
  • امیرعالی خوشم آمد...
  • چجوری بخونمشون؟...
  • زهرا زارع مقدمدر دل دارم سخن می اورم ان را بر زبان اما سخن کجا و خط زیبای رمان کجا ؟ ☆ واقعا ر...
  • گودزیلای همسایه...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.