رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
داستان کوتاه رهایی از دام

داستان کوتاه رهایی از دام

داستان_کوتاه
✨  رهایی از دام
ژانر احتماعی

✍️ بقلم مرضیه الف

#رها_از_دام
#مرضیه_الف
با حالی نه چندان خوب ولی بهتر از روزهای قبل روی تخت فلزی

نشسته ام وبه گذشته و اشتباهاتی که مرتکب شده ام فکر میکنم

، وجز افسوس خوردن کار دیگری از دستم برنمی‌اید.
درگذشته هایم غرق می‌شوم، روزهای خوبی که با پدرو مادرم سپری

کرده‌ام و تمام خواسته‌ی من و ان‌ها، موفقیت در درس‌هایم وقبول

شدن در دانشگاه بود.
روزهایی که جز درس‌خواندن چیز دیگری برایم اهمیت نداشت و تمام

روابطم به کتاب‌هایم و پدرو مادرم محدود می‌شد.
تمام تلاشم را برای رسیدن به خواسته ام به کار بردم و عاقبت در رشته

و دانشگاه مورد علاقه‌ام قبول شدم.
من پسرجوانی بودم که تا قبل از ورود به دانشگاه ارتباط چندانی را با

اجتماع نداشتم و محیط دانشگاه برایم سنگین بود.
روزهای اول تنها و گوشه‌گیر بودم و بازهم فقط با کتاب‌هایم ارتباط داشتم

تا آنکه چند پسر مرا به جمعشان دعوت کردند و با من طرح دوستی ریختند

، دوستی که کم از دشمنی نداشت.
روزهای خوبی را با یکدیگر سپری میکردیم، تا انکه مرا دعوت به سیگار

کشیدن کردند، هنگامی که با مخالفتم مواجه شدند،مرا به سخره گرفتند،

داستان کوتاه رهایی از دام

تا حدی که برای اثبات خودم مجبور به سیگار کشیدن شدم، رفته رفته

سیگار کشیدن بیشتر شد تا انکه مواد مخدر نیز به جمعمان پیوست.
روزی به خود امدم که تبدیل به یک معتاد بالفطره شده بودم، معتادی که

برای ذره ای مواد به همان دوستان نابابش التماس می‌کرد.
برای انکه پدرو مادرم متوجه نشوند بیشتر اوقات را در خوابگاه می‌ماندم

دانلود رایگان  دو داستان کوتاه از ده داستان کتاب لطفاً

و کمتر به دیدارشان می‌رفتم، و فقط درخواست پول می‌کردم به عنوان خرید

کتاب ولی ان را برای مواد خرج می‌کردم.
تا انکه پدرم شک کرد و یکی از دفعاتی که به خانه رفته بودم مرا با اصرار به آزمایشگاه برد.
می‌ترسیدم با فهمیدن اعتیادم مرا ترک کند و به یک کارتون خواب تبدیل شوم،

ولی با امدن جواب به جای سرزنش سرم را در اغوش گرفت و در حالیکه

اشک می‌ریخت گفت اشتباه ازمن بوده است که تو را وارد اجتماع نکردم تا

دام ها را بشناسی و در تله نیافتی.
رهایم نکرد و منی که خودم نیز از بودن در این وضعیت عذاب می‌کشیدم را

به کلینیک ترک برد و بستری کرد.
سخت بود و طاقت فرسا، ولی بخاطر پدرم و مهربانی‌اش و مادرم و اشک

هایش تلاشم را به کار بردم تا پاک شوم.
قطعا اگر پدرم مرا رها کرده بود هیچ‌گاه از این دام رهایی پیدا نمی‌کردم.
با صدای در از فکر و خیال خارج می‌شوم و نگاه غم زده ام را به سمت گل های

زندگی ام می‌گردانم.
پدر پیشانی ام را می‌بوسد و میگوید امروز مرخص می‌شوی.
دست پدرم را می‌بوسم و با رویی خجالت زده میگویم: ممنونم که مرا سرزنش

و رها نکردی، اگر حمایتت نبود من درمان نمی‌شدم ببخش مرا به خاطر اشتباهاتم.
مادرم در جوابم می‌گوید: ما هم اشتباه کردیم اگر به تو مجالی داده بودیم تا با

دنیای بیرون ارتباط برقرار کنی بی شک در چنین دامی گرفتار نمی‌شدی.
پایان…

چند ستاره به این رمان میدی ؟؟
تعداد رای : امتیاز کل :
  • اشتراک گذاری
  • 2276 روز پيش
  • علی غلامی
  • 683 بازدید
  • یک نظر
لینک کوتاه مطلب:
نظرات
  • زیارتی
    ۲۳ فروردین ۱۳۹۷ | ۱۶:۴۷

    سلام وقت بخیر می تونید این رمانو برام پیدا مکنید ؟

    دختری ساده و مظلوم که بخاطر تهمتی دروغ از خانواده و شوهرش طرد میشہ…

    دختره بخاطر بچہ ی تو شکمش میجنگه و گذشته رو فراموش میکنه اما باز هم تقدیر اون و میکشونه خونه پدریش و.می شه کلفت خونه پدرش ……

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • R.Sسلام وارد کانال ایتاشون بشید و ازشون خریداری کنید...
  • ستایشنميدونم چقدردیگه بایدقسمتون بدم تااین رمان رورایگان بزارید...
  • امیرعالی خوشم آمد...
  • چجوری بخونمشون؟...
  • زهرا زارع مقدمدر دل دارم سخن می اورم ان را بر زبان اما سخن کجا و خط زیبای رمان کجا ؟ ☆ واقعا ر...
  • گودزیلای همسایه...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.