عرض سلام خسته نباشید خدمت تمامی کاربران و نویسنده های عزیز .
با مصاحبه سه شنبه این هفته در خدمت شما عزیزان هستیم.
مصاحبمون مربوط به خانم هنگامه دشتیانی می باشد :
#رزومه
#عضو_انجمن_رمانهای_عاشقانه
هنگامه دشتیانی هستم، ساکن شیراز، متولد اردیبهشت، هجده سالمه، رشتهی هنرستان و دانشگاهم تربیت بدنیه، در زمینهی گویندگی هم فعالیت دارم
شاید روز اولی که شروع کردم فقط به عشق نویسنده شدن و کتاب بیرون دادن بود، چون مسلما برای هر آدم کتابخونی، نویسندگی میتونه یه رویای دوست داشتنی باشه.
اما الان نویسندگی جزئی از وجود من شده، نوشتن منبع آرامش روح منه، هربار که قلمم رو برمیدارم و پام رو توی دنیای نوشتهها و شخصیتهام میذارم، انگار که دوباره به زندگی برمیگردم.
خیر کسی نبوده که من رو منصرف کنه، اما سه مشوق داشتم.
اولی مادرم بود که مثل همیشه خیلی حمایتم کرد.
دومین مشوقم، یکی از بهترین دوستام بود که نویسندگی رو با هم شروع کردیم و رمان بردوباخت رو به عنوان اولین کارمون نوشتیم.
سومین مشوقم هم خودم بودم، که خب به نظر من بهترین مشوق هرکس برای دستیابی به موفقیت فقط خودشه.
من درحال حاضر در حال نوشتن دو رمان هستم.
یکیش جلد دوم رمان بردوباخت هست که مثل جلد اول، دونفره مینویسیمش، اونیکی هم به نظرم قبل از اتمامش خلاصهای ازش نگم بهتره.
دقیق به خاطر نمیارم چطوری اما خب از سالها پیش با این انجمن آشنا بودم، چون رمان زیاد میخوندم و با اکثر انجمنهای نویسندگی بزرگ آشنایی داشتم.
موقعی هم که خواستم تست بدم برای عضویت در انجمن به عنوان نویسنده، با آشنایی قبلی و کمی تحقیق تصمیم گرفتم که نویسندهی این انجمن بشم.
جی.کی.رولینگ، م.مودب پور
خیلی نویسندههای دیگه رو هم دوست دارم اما آثار این دو نویسنده رو خیلی دنبال میکردم.
سری رمانهای هریپاتر رو خیلی دوست دارم و شاید هرکدوم رو حداقل بیست بار خونده باشم.
بردوباخت و آخرین لبخند تنها کارهایی هستن که تا الان با خوانندهها به اشتراک گذاشتم.
جلد دوم بردوباخت و اونیکی رمانم که تنها دارم مینویسم، هردو الان درحال تایپ هستن و من با هردوشون خیلی ارتباط برقرار کردم برای همین نمیتونم بگم کدوم رو بیشتر دوست دارم.
شاید روزی که نقطهی پایان هردوش رو بذارم، بتونم بگم کدوم.
هریپاتر
بله
چاپ شدن آثارم و شهرتم به عنوان نویسندهای خوب، در بین جامعهی کتاب دوستها
زندگی یه فرصت موقت و خیلی کوتاهه که ما به خوشبختی برسیم.
خوشبختیِ مادی و معنوی.
زندگی یه فرصت محدوده که ما باید از هرثانیهاش لذت و بهره ببریم، این مابین مانعهایی هم سر راهمون گذاشته شده که با کمی ایمان به خودمون و تواناییهامون، میتونیم ازش رد بشیم و با رد شدن از اون مانعها قوی تر شیم.
زندگی فرصتی محدود برای بودن توی یه دنیای زیباست، باید اونقدر از هرثانیهاش استفاده کنیم که بتونیم یک روز با آرامش و رضایت کامل رهاش کنیم و چشم ببندیم.
حمایت، کمک به پیشرفت، معرفی بیشتر ما به جامعهی کتاب دوست و اطمینان خاطر دادن به ما که آثار و زحمتهامون به راحتی توسط افراد سودجو دزدیده و کپی نمیشه.
با ارزش بنویسید، یادتون باشه که با نوشته شدن هر کلمهای که ارزش نوشته شدن رو نداره، نه تنها به افکار و زندگی انسانها و جامعه، بلکه به کل کرهی زمین خیانت کردهاید.
سلام خسته نباشید ببخشید اسم جلد دوم رمان برد و باخت چیه
سلام خسته نباشید خانم دشتیانی عزیز.جلد اول رمان برد و باخت خیلی خوب بود ممنون از قلم قویتون.اسم جلد دوم رمان چی هست و کی تو سایت قرار میدین؟ممنون از لطف شما.