رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
دانلود رمان دست نوشته تقدیر

دانلود رمان دست نوشته تقدیر

نوینسده : مهدیه سعدی عضو انجمن رمان های عاشقانه

ژانر: #عاشقانه#اجتماعی
تعداد صفحات کتاب: پی دی اف ۸۴۶

 مقدمه :

صدای خسته دربادم…
نوایی نیز غمالودم…
به ساز غم نوازم من…
چرا که غم نوازم من…
گهی ابرم…میبارم…گهی شمعم که میسوزم….
در این بمبست تنهایی و این سوز شب مرگم بدون یار میمیرم ….
فقط باد است که اینجا میزند پرسه…
مرا اغوش باد کافیست که گیرد دست سردم را…
ولی او نیز غمگین است…
صدای مرگ اورده…
صدای مرگ هر لحظه مرا اغوش میدارد…
بگوید زندگی کافیست…
به پایان دم مرگ رسد عمرم..
و پایان سکوت عرشبم در تابوت باقیست…
چه بیهوده شدم زاده…
چه بیهوده که میمیرم…
چقدر تنهای تنهایم…فقط باد است مرا همدم…
صدای مرگ اورده…صدای مرگ اورده…
)مهدیه سعدی)

قسمتی از متن :

از بودن در آن فضای نفسگیر احساس بدی داشت. هیچگاه فکرش هم نمیکرد پایش به چنان میهمانی

مبتذلی باز شود…آن هم چه مهمانی.!!
رقص نورهای رنگارنگ.موسیقی های عجیب و غریب و نامفهوم! انواع نوشیدنیهای غیرمجاز! مواد، قمار

و هم چنین وجود جوانکهای سرمست و از خود بی خودی که معلوم بود در فضایی دیگر سیر میکنند…
تمام آن آدم های حیوان صفت اطرافش حالش را بر هم میزدند و او تنها به یک دلیل تحمل میکرد…
همه را از زیر نگاه تیز بینش میگذران تا به شخص مورد نظرش برسد. پروانه که حسابی ترسیده بود به

دانلود رایگان  دانلود رمان پلیسی پایگاه ویژه

بازوان مردانه اش متوصل شدو نالان گفت:گفتی جای بد نمیبریم این اون جای امنیه که برای من در

نظر داشتی؟ من به تو اطمینان کردم.
کلافه بازوانش را از چنگال ظریف پروانه بیرون کشاند و گفت:خودم هم اولین بارمه
کمی تحمل کن.
و لبان پروانه به پوزخندی باز شد و در دل گفت:کاملا مشخصه.
هم چنان در حال چشم چرخاندن بود اما هرچه میگشت نا امید تر میشد. در حقیقت دیدن او در میان

آن همه شیطان
انسان نما دیدن سوزنی بود در انبار کاه…عصبی از عالم و آدم دستان مشت شده اش را به دیوار کوباند

و غرید:لعنتی کجایی پس؟
پروانه متعجب از آن همه بیقراری با اظطرابی که به جانش افتاده بود پرسید:چرا همچین میکنی؟
نکنه تو هم چیزی,مصرف کردی؟
و زیر لب زمزمه کرد:عجب غلطی کردم به تو اطمینان کردم ها.
با عصبانیت عقب گرد کرد تا جواب دندان شکنی به پروانه دهد که با دیدن گم شده اش بی توقف

ایستاد…در یک آن ابروان درهم کشیده اش باز شد و لبانش به لبخنی زیبا کش آمد.

 

لینک دانلود به درخواست نویسنده بخاطر تایید شدن این رمان برا چاپ از روی سایت برداشته شد

چند ستاره به این رمان میدی ؟؟
تعداد رای : امتیاز کل :
  • اشتراک گذاری
مشخصات کتاب
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: مهدیه سعدی
  • تعداد صفحات: 846
  • 2294 روز پيش
  • علی غلامی
  • 2,444 بازدید
  • ۴ نظر
لینک کوتاه مطلب:
نظرات
  • (فاطمه قربانی(نویسنده رمان شاهین عزیزم به گوشم
    ۲۷ دی ۱۳۹۶ | ۰۵:۴۴

    تبریک میگم به مهدیه جان دوست گلم. واقعا رمان بی نظیری هست. منتظر رمان بعدیت هستم عزیزم.
    موفق باشی

  • Tara
    ۱۸ دی ۱۳۹۶ | ۱۴:۱۹

    عالییی بود خیلی فوق العادست رمان اصلا کلیشه نیست خیلی ریتم جذابی داره. جز رمانهایی هست که هیچوقت از ذهنم نمیره. برای مهدیه عزیزم آرزوی موفقیت های روز افزون و بیشتری دارم.انشالله همیشه موفق باشی.

  • (مه گل(ناظر انجمن
    ۱۷ دی ۱۳۹۶ | ۱۵:۲۱

    مهدیه جان
    خسته نباشید؛ امیدوارم بیشتر از همیشه بدرخشی،
    موفق باشید

    • mmm
      ۱۲ خرداد ۱۴۰۱ | ۱۱:۵۸

      میشع لینک دانلود بزارید ممنون

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • R.Sسلام وارد کانال ایتاشون بشید و ازشون خریداری کنید...
  • ستایشنميدونم چقدردیگه بایدقسمتون بدم تااین رمان رورایگان بزارید...
  • امیرعالی خوشم آمد...
  • چجوری بخونمشون؟...
  • زهرا زارع مقدمدر دل دارم سخن می اورم ان را بر زبان اما سخن کجا و خط زیبای رمان کجا ؟ ☆ واقعا ر...
  • گودزیلای همسایه...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.