نوشته: شیوا بادی نویسنده انجمن رمان های عاشقانه
ژانر: #عاشقانه#غمگین
تعداد صفحات کتاب: پی دی اف ۴۸۱
ین رمان
در باره ی زندگیه یه خانواده ست….
زنی به اسم لیدا
مردی به اسم رامین
پسری به اسم رامتین
و برادر رامین که رادین نام داره…
به اجبار…..
به خاطر یه رسمی که از قدیم بوده
به خاطر حفظ فرزند
به خاطر حس قشنگ مادر بودن…
لیدا مجبوره تن به خواسته ای بده که به اون راضی نیست
مجبوره به حکم قانون….
به حکم زور گویی افراد از خود راضی….پایان خوش
لیدا:
دردو دلمو باهاش کردم…
از سختیهایى که تو این یک سال کشیدم براش گفتم…
از نگرانیهام…
از فشارهای زندگی……
از زورگویى پدرش…
از اینکه دوباره حاج فتوحى مرغش یه پا شد…
از اینکه مثل اون سالهایى که اونو ازم دریغ میکردو
منو منع میکرد از نزدیکى بهش…. حالا میخواد پسرمو ازم دریغ کنه…
پسری که الان تنها دلیل زندگیمه… جونمه.. وجودمه… یادگار عشق اولو آخرمه!
آخرین قطره اشک از چشمم چکید…..با سر انگشت
گرفتمشو نگاهمو از اون سنگ سیاه سیاه گرفتم..
با بلند شدن سرم ، دو چشم سیاه دیدم که سعى
داشت لبخندشو واقعى نشون بده…
میدونم اونم برام ناراحته… ولى چه میشه کرد ؟!
هیچ کس حریف حاج محمود فتوحى نمیشه!
حتى اون!
جلوتر اومدو خواست دستمو بگیره که بلند بشم..
اجازه ندادمو با دستم به زمین فشار آوردمو بلند شدم…
همیشه همین طوره..
هر وقت زیاد گریه میکنم قواى بدنمو از دست میدمو پاهام سر میشن!
دستى به پشت مانتو قهوه اى رنگم کشیدمو خاکشو تکوندم…
یک هفته ست که لباسهام از رنگ سیاه به قهوه اى تبدیل شدن…
اونم به اصرار اطرافیان…
صداى خندونش حواسمو بهش جلب کرد…
میخواد فضارو عوض کنه…همیشه سعى میکرد
محیط غمو به شادى تبدیل کنه!
از این خصلتش خوشم میاد….خیلى وقتها
چرا لینک رمان سنگ وتیشه حذف شده؟؟
ببخشید بطور انلاین مطالعه نداره
سلام رمان گرگ زخمی
سلام لینک دانلود رمان سنگ و تیشه نیست ؟!!
ببخشید الان میزارم