رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
داستان کوتاه عینک خوش بینی

داستان کوتاه

✨ عینک خوش بینی
? ژانر اجتماعی
✍️ بقلم مرضیه.الف

در سالن انتظار نشسته بودم و پاهایم را به حالت عصبی تکان میدادم.
بار دیگر نگاهم را دور تا دور سالن کوچک گذراندم.
جز من فقط دو نفر دیگر حضور داشتند؛ روبرویم زن جوانی نشسته بود و پسرک شیطانش

را به اغوش کشیده بود و با ملایمت و لبخند با او صحبت میکرد؛ آن طرفتر مردی نشسته

بود و با ابروان گره کرده به صفحه ی گوشی اش زل زده بود.
ابروان گره خورده ی مرد برایم قابل باورتر بود از لبخندی که بر لبان زن بود و من حس میکردم

مصنوعی است، اصلا لبخند واقعی وجود دارد؟ همه به دنبال منافع خودشان هستند،

قطعا برای این زن لبخند زدنش منفعتی دارد.
دیگر تحمل بودن در این فضا را نداشتم که با شنیدن نامم با لحن لوس منشی از جایم

 

برخاستم و با قدم هایی محکم به طرف دری که سمت چپ اش قرار داشت رفتم.
با زدن دو ضربه به در اجازه ی ورود یافتم.
با وارد شدنم به اتاق انتظار دیدن یک پیرمرد را داشتم ولی با دیدن روانشناس جوان

ناخوداگاه یک تای ابرویم را به بالا دادم؛ با پوزخندی با خود گفتم:این جوانک با چه

جملات و ترفندی میخواهد مشکل مرا حل کند؟
با لبخندی مرا دعوت به نشستن کرد، روی مبل شکلاتی رنگ اتاقش جا گرفتم و خودش

نیز روبرویم قرار گرفت و پرسید:خوب من اماده ی شنیدن هستم، مشکلتان چیست؟
گفتم:از زندگی که همه دنبال سو استفاده از من هستند خسته شده ام.
با ارامش گفت:میشود چند مورد از چیز هایی که باعث شده چنین فکری کنید را برایم شرح دهید؟
با آن که میدانستم هیچ اثری ندارد و راه به جایی پیش نمیبرم ولی با پوف کلافه ی شروع به حرف زدن کردم.
“همسرم توقع دارد هر روز صبح برایش صبحانه اماده کنم و با او صبحانه ام را بخورم، پسرکم

توقع دارد در همه ی جلسات انجمن مدرسه اش شرکت کنم، مادرم توقع دارد هفته ای دوبار

عینک خوش بینی

به دیدارش روم، برادرم توقع دارد من با زن باردارش به دکتر روم، پدر شوهرم توقع دارد هرماه

دانلود رایگان  نرم افزار اختصاصی سایت رمانکده

من هم یک دور حساب های شرکتش را بررسی کنم و هزاران توقع دیگر که در اخر در برابر

همه ی کار هایی که برایشان انجام میدهم لبخندی را که به نظرم مضحک و مصنوعی است را تحویلم میدهند”
دکتر جوان هم از همان لبخند ها تحویلم دادو گفت:حالا شما تعبیر های من را گوش دهید و قضاوت کنید که با کدوم لذت میتوان برد.
“همسرتان شما را دوست دارد و دلش میخواهد روزش را با یک صبحانه ی دو نفره با شما اغاز کند،

پسرتان دوست دارد مادرش را که از نظرش بهترین است همواره همراه و یار خود داشته باشد و

از وجودتان قوت قلب گیرد، مادرتان شما را دوست دارد و دلتنگتان میشود و میخواهد با دیدار

شما رفع دلتنگی کند، برادرتان به شما اطمینان دارد و همسر باردارش را به دست شما

میسپارد و در اخر پدر شوهرتان به شما اعتماد بیشتری نسبت به حسابدار شرکتش دارد

و حرف شما برایش حجت است ازشما میخواهد کمکشان کنید و در برابر این همه لطف و

مهربانی شما لبخند پر مهر و محبتشان را تقدیمنان میکنند لبخندی که عمق دوست داشتن شما را نشان میدهد. ”
از شنیدن استدلال هایی که تاکنون خودم به ان نیاندیشیده بودم به فکر فرو رفتم، شاید

این دکتر جوان راست میگفت و ان لبخند ها مصنوعی نبود و واقعا از ته دل و از عمق

مهربانیشان نشات میگرفت، شاید من باید نگرشم را عوض کنم، شاید من باید عینک بدبینی ام را با عینک خوشبینی عوض کنم…
لبخندی را به روی روانشناس جوان پاشیدم و تصمیم گرفتم از این به بعد نیمه ی

پر لیوان را ببینم و همه ی این کار هارا از جان و دل انجام دهم تا برای خودم نیز لذت بخش باشد.
چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید.
پایان

چند ستاره به این رمان میدی ؟؟
تعداد رای : امتیاز کل :
  • اشتراک گذاری
لینک کوتاه مطلب:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • R.Sسلام وارد کانال ایتاشون بشید و ازشون خریداری کنید...
  • ستایشنميدونم چقدردیگه بایدقسمتون بدم تااین رمان رورایگان بزارید...
  • امیرعالی خوشم آمد...
  • چجوری بخونمشون؟...
  • زهرا زارع مقدمدر دل دارم سخن می اورم ان را بر زبان اما سخن کجا و خط زیبای رمان کجا ؟ ☆ واقعا ر...
  • گودزیلای همسایه...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.