دانلود رمان: طناز
نوشته: دلارام نویسنده انجمن رمان های عاشقانه
ژانر: #عاشقانه#اجتماعی
تعداد صفحات کتاب: پی دی اف ۱۲۲
خلاصه :
بر روی شن های نرم ساحل دریا می نویسم
ارمیا …ارمیا …ارمیا…
عاشقتم دیوانه وار می خواهمت ولی…
تو سهم من نیستی …
تو مال طناز نیستی…
با اینکه بد میشوی بازهم می خواهمت …
ارمیا عاشق طناز است و بس …
ولی…
من خودخواه نیستم شاید او سهم کسی باشد که لیاقتش را داشته باشد…
اه که سهم من نیستی…
داستان دختری به اسم طناز که دختر یکی از وزاری کشورِ …زندگی و همه چیز
انچنانی داره ولی طناز اویل از این همه سمت پدرش خوشش نمی اومد دوست داشت
مثل بقیه باشه زندگی متوسط و عالی که درکنار خانواده باشه ،از اینکه پدرش وزیره
ناراضی نیست ولی دوست داره مثل بقیه پدرش براش پدری کنه نه اینکه فقط به فکر
کار باشه …حتی مادرش که دکتره و خونه نیست ،همیشه باهم بودن رو دوست داره …
پدرش براش بادیگارد می گیره ولی اون این طوری دوست نداره دوست داره ازاد باشه …
ولی یک روز که طناز زود برمی گرده خونه …بادیگارد جدیدی رو میبینه همیشه بادیگارد
هاش و فراری میده ولی اینبار همه چیز تغییر می کنه که…
دستی بر خرمن موهای بلندش کشید و رژ لب قرمزش را کمتر کرد ،پانچ حریری به رنگ مشکی
پوشید و بند هایش را باز گذاشت،تاپ ج* ذ* ب مشکی و طلایی ایش نمایان شد طناز زندگی
با طعم خانوادگی می خواست نه زندگی که پدری بالا سرش نباشد و مادری که زمینی نباشد
اسمانی باشد ،خواهری که دم بخت است و کم کم عروسی در پیش دارند.
شال صورتی روی موهایش انداخت که موهای بلندش از پشت پیدا بود خط چشمش را کلفت
کشید تا چشمان نقره گونش جلوه بیشتری داشته باشد ،از اتاق خارج شد و رو به بادیگاردش گفت:
من خودم میرم نیازی نیست بیایی دنبالم فقط به پدرم چیزی نگو!
منصور:چشم خانم پیرایش
دقیقا نفهمیدم چی شد قرار شد سمیرا یه چیزهایی بگه یا طناز بفهمه طرف باباش نیست یکم بیشتر کار کن روی قلمت دلارام جون
یه رمان خیلی ضعیف .احساس میکردم رفتم توی لباس فروشی و مزون?