? دانلود رمان: روزهای بی قراری
? نوشته: مطهره علیزاده نویسنده انجمن رمان های عاشقانه
? ژانر: #عاشقانه#اجتماعی
? تعداد صفحات کتاب: پی دی اف ۵۴۸
در حال و هوای عشق قصه ی انسانهای عاشقه… قصه ی تلاش کردن برای رسیدن و رسیدن بدون تلاش کردن… قصه ی امید داشتن و بیم داشتن… قصه ی مغرور بودن در عین مهربانی… قصه ی حضوری پر آرامش… “قصه ی حال و هوای ناب عشق”.
نفس همانطور که روی صندلی انتظار نشسته بود آرام هق هق میکرد. هرازگاهی دستانش را مشت میکرد تا فریاد ناراحتی اش سکوت بیمارستان را نشکند. اما موفق نبود… در سکوت گریه کردن را دوست نداشت، میخواست داد بزند جیغ بکشد تا خالی شود… آخر دوام نیاورد و بهمراه هق هقش داد زد:
-وای بهار… چرا؟؟ چرا رفتی؟؟ آرش بدون تو نمیتونه….!
آرمین که وضع را اینگونه دید سریع به سمت نفس رفت و سر او را در آغوش گرفت و رو به پرستاری که به نفس تذکر میداد سکوت بیمارستان را برهم نزند گفت:
-ببخشید… خواهرم شوکه شده… الان از اینجا میبرمش…
سر نفس روی سینه آرمین بود و رد اشک هایش روی پیراهن او به خوبی معلوم بود .
آرمین آرام در گوشش گفت:
-آروم باش نفس…بخدا تو که اینجوری میکنی موندم آرش چه حالی میشه؟؟؟
نفس با شنیدن نام آرش گریه اش را از سر گرفت و به دستان آرمین چنگ زد:
-وای آرمین… چطوری بهش بگیم؟ دووم نمیاره….
آرمین نگاهی به چهره ی غرق در اشک خواهرش انداخت و با صدای بغض داری گفت:
-نمیدونم… واقعا نمیدونم…
در همین حین مادرشان با چهره ای غمگین در حالی که پف چشمانش بخوبی معلوم بود نزد آن دو آمد و در کنار نفس نشست…
فوق العاده بود