? دانلود رمان: دلتنگ عشق
? نوشته:مریم پیران نویسنده انجمن رمان های عاشقانه
? ژانر: #عاشقانه#اجتماعی
? تعداد صفحات کتاب: پی دی اف ۱۵۱
? مقدمه :
زندگی دیکتـه ای نیست که آن را به ما گفته بودند و گفته باشند وخواهند گفت! زندگی انشایی است که تنها باید خود بنگاریم; باشد که موضوع انشای زندگیت “خدا”، مقدمه اش “عشق او”، و انتهایش ” نگاه او ” باشد… آمــــــــــین خدا در مکان های دور از انتظار… به دست افرادی دور از انتظار… ودر مواقعی تصور ناپذیر…
باصدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم کش و قوسی به بدنم دادم و پاشدم . دست و صورتم وشستم وبعدش رفتم واسه صبحانه.
۵ دلنواز عشق وارد اشپزخونه شدم که اول صبحی ریخت نحسش و دیدم بدون توجه به اون به بابام زیرلبی ســ م دادم که با تکون دادن ســرش جوابم و داد. داشتم صبحونم و میخوردم که سوگلی خانواده با خواب الودگی و غر غر وارد اشپزخونه شد… دل اسا: اه اص من نخوام برم مدرسه کی و باید ببینم هان؟ مهرانه: س م به روی ماهت دختر قشنگم با لحن لوسی گفت: دل اسا : س م بابایی، س م مامانی بابا: س م دختر بابایی صبحت بخیر با لحن مهربونی گفتم: _س م صبحت بخیر دل اسا جان پشت چشمی برام نازک کرد و گفت: دل اسا: علیک تو چرا هنوز نرفتی؟ ســعی کردم صــدام به خاطر بکهــی که به خاطر این حرفش توگلم نشــســت لرزشی نداشته باشه. _ دیگه داشتم میرفتم عزیزم دل اسا: خوشحال میکنی مارو سعی کردم اشکام نریزه سریع از جام پاشدم و اومدم بیرون به محض اینکه رفتم تو اتاقم بکهم شکست ای خدا تا کی باید این رفتارهارو تحمل کنم؟ چرا جونمو نمیگیری؟
عالیییییییییییییییییی
خیلی خوبه عاشقشم ممنونم از نویسنده
وای خدا خیلی درونم ولی زیبا بود آیا این داستان حقیقته
من یک رمان خوب میخاستم من ۱۴سالمه بدرد من میخوره لطفلا خوب باشه هر چقدر خوب بود من امتیاز میدم