شعر
✨ از نو
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم فرزانه شفیع پور
در لایه های زیرین ذهن…
جایی که خانه ای از فولاد بنا کردی,
رگ می زنم تمام خاطرات تلخ بودنت را…!!!
دست و پا زدن های احساسم را می بینم و خنده سر می دهم در تاریکی های نبودنت…
هر لحظه سنگسار می کنم
جوانه ای از امید که نجوای آمدنت را سر می دهد.
تو نیستی و من از میان
خونابه های احساس جان
داده ام, سر برون می آورم و
می شورم لجن بودن های نبودت را با استقامت وجودم…
نیشخندی می زنم به باورهای پوچم و پرچم پیروزیت…!
خنجر را رها می کنم و پشتم را به تو…
آری, می روم و می سازم و دنبالم بیایی اینبار تو می بازی…
من از نو ساخته شده ام.
با تصورات ذهن بیمارت سالها فاصله گرفته ام…