شعر زیبای چشمانت

شعر
✨ چشمانت
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم فرزانه شفیع پور

دستش را به روی دستانم قرار داد، چشمانم را بستم تا فایق آیم به هیجان وجودم .
طرحی از لبخند بر لبانم نشست و قلبم بی تاب دیدنش شد.
نگاهم را دوختم به دکتری که بالای سرمان ایستاده و منتظر علامتش بود…
سعی کردم نفهمد نگرانی ام را، از لرزش نامحسوس دستانم، که در دست های گرمش بود.
سرش را که خم کرد به تایید، دکتر هم جلو آمد.
هر باری که باند را می چرخاند، قلبم در دهان می زد و اما همچنان سعی در محکم نگاه داشتن دستانم داشتم.
دکتر عقب نشینی کرد و چشمان مضطربم، میخ پلک های لرزانش شد…
دستم را فشرد و آرام آرام چشمانش را گشود.
چند ثانیه گذشت و اشک در چشمانم جمع شد.
نگاه سرگردانم را به دکتر دوختم و بعد به او، که لبخند بر لب های نازنینش، دنیا را برایم به ارمغان آورد.
غرق نگاه مهربانی که مدتها از من دریغ کرده بود،
لب زدم: خدایا شکرت.
لبخندش پهن شد و گفت:دیگه وقتشه…

اگر نویسنده این اثر هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
درباره ما
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
  • 09024084858
نماد اعتماد الکترونیکی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق بهرمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانهمیباشد.