شعر
✨ مادر
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم فرزانه شفیع پور
مادر نازنینم!
صبر را از تو آموخته ام.
خنده هایت که دنیایی از درد را قهقه می زد.
مادرانه مردانگی کردی برای ایستادنم ، و من مدیون تمام زنانه های سرکوب شده ات هستم.
نگاهت دنیایی از حسرت است، و جانم به لب می شود.
و کاری نمی توانم بکنم.
نمی دانم چه بگویم در وصفت، که زبانم الکن است.
همین قدر می گویم که نمی توانم جبران تمام زحماتی را، که با دست های خالی، قلبی پر امید برایم کشیده ای را، بکنم.
ببخش مادر
اگر گاهی صدای نادانیم بالا
می رود و می رنجانم دل پاکت را، اماای کاش بدانی که من با
همه ی آن صداها، دردهایم را بیرون می ریزم.
دردهایی که در جسمت نهفته ، و من نمی توانم مرحمت باشم.
ببخش مادرم…
اگر نمی توانم دوستت دارم هایم را بر سر دنیا آوار کنم.
می دانم که می خوانی از نگاهم، دوست داشتنت را…
مادرم؟ …
تا همیشه برایم بمان.