شعر
✨ عشق
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم فرزانه شفیع پور
عشق را در هیاهوی جوانان ساده دل، جستجو نکن !
عشق زمزمه ی گرم ارامش است.
صدای غارغار هر کلاغی را لقب عشق نباید داد!
عشق را در سکوت چشمان معشوقت بیاب.
زمانی که تنت خمار شد و نگاهت خیره ی دستان پر محبتش،
و فهمید راز نگاه دردمندت را…
عشق دستت را میگیرد و همچو کودکان نوپا رسم راه رفتن را می اموزد.
زمانی که چشمانت را میدوزی به نقطه ای، دست گرمش حمایتت میکند.
عشق را باید ساخت، نمی اید در بزند، و سرزده وارد خانه ی دلت شود.
عشق در یک نگاه اشتباهی بیش نیست!
عشق در یک نگاه به همان نگاه میرود.
لذت عشق به تلاشی پایان ناپذیر دونفره برای ساختنش است.
عشق را با دوستت دارم های خیابانی اشتباه نگیر،
که خدا نیاورد آن روزی را که بندهای کتانی اش را محکم کند به رفتن…
آن زمان است که در اتاقت را میبندی و موهایت را میکشی و فریادت در گلو خفه میشود،
و هی سیلی پشت سیلی میزنی به دهان باز شده ی قلبت!خاصیت عشق است دیگر…
میکشاندت تا مرز جنون و نیستی!
میگردی به دنبال دو گوش شنوا و چنگ میزنی به تارهای صوتی شان.
حرفهایت را فریاد میکنی.
میفهمی نفهمیدنشان را، و از آن زمان است که شروع میشود شکستنت.
در خود فرورفته و فریادت سکوت بغض هایت میشود.
مرگ تدریجیت اغاز میشود و دستهای اوست که چنگ دستهای دیگریست.
آری، این است خاصیت عشق…