شعر زیبای زمانی که یک زن می شکند

شعر
✨ زمانی که یک زن می شکند
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم فرزانه شفیع پور

به قیچی بی خیال در دستانم پوزخندی می زنم و ادامه
می دهم.
کاش می شد که همانند همین شی فلزی سرد، بی احساس بود.
قدرت می خواهد!
سخت بودن و راحت گذشتن…
تارهای بریده شده را روی زمین می ریزم و نگاهم می افتد به جفت گوهای مشکی بی حالت چشمانم در آیینه.
او هم امیدش را از دست داده و تهی شده است.
همانند من…
برمی خیزم و ردمی شوم از همان رشته موهایی که زمانی به تاراج بردند، قلب کسی را که اکنون به یغما فروبرده است مرا…
لبه ی پنجره می نشینم، و نگاه می دوزم به آسمان تیره ی بالای سرم.
باد ملایمی که می وزد، اندک تارهای ناموزون آویخته از سرم را به تقلا می اندازد، و من در سکوت فریاد می زنم تنهاییم را…
گلایه می کنم از قلب نازکم، که این چنین درهم شکسته، و مرا پذیرای نیشخند گوشه ی لبش کرده است.
گلایه می کنم از سادگیش…
سادگیم…
ساده کودکی کردنم برای
دست هایی که دست نوازشش، بوی عطر شیرین مخمل موهای دیگری داشت!

اگر نویسنده این اثر هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
درباره ما
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
  • 09024084858
نماد اعتماد الکترونیکی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق بهرمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانهمیباشد.