شعر
✨ بانوی من
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم فرزانه شفیع پور
نگاهی به رد روزگار بر چهره ات بکن!
با توام بانو…
دست بیانداز به گرد پیریِ نشسته بر نقشی،
که از کودکی افتخار می کردی به آن؛
و اکنون به اندازه یک بندانگشت غبار نشسته بر آن.
اشک ریختن بی فایده ست.
شکستن بغض هایت درگلویت و له شدن در تنهایی ات،
ثمری جز اضافه شدن بر خط های زیر چشمت ندارد.
دست بگذار بر زانوهایت و با تکیه بر ذکر فاطمه زهرا(س) برخیز.
برخیز و گردگیری کن روح تشنه ات را،
و حرفهایت را به آرامی و در مقابل همان شمع شاهد عاشقانه های جوانی تان بگو…
به تو اطمینان می دهم بانو.
اطمینان می دهم، که قلبش میرود برای معصومیت صدای لرزانت،
و دست می گذارد روی چشمهایش،
و از آن زمان است که زندگی ات رنگی دیگر به خود می گیرد.رنگ آرامشی وصف ناپذیر…