مطالب ویژه
داستان کوتاه تا مطمئن نشدی تبر نزن

? داستان_کوتاه
✨تا مطمئن نشدی تبر نزن
? ژانر عاشقانه
✍ بقلم فاطمه زارع مقدم

سیاه پوشیده بود،به جنگل آمد…
من هم استوار بودم و تنومند!
من را انتخاب کرد…
دستی به تنه و شاخه هایم کشید، تبرش را در آورد و زد
و زد… محکم و محکم تر

به خودم میبالیدم،دیگرنمیخواستم درخت باشم ،آینده ی خوبی در انتظارم بود.
میتوانستم یک قایق باشم،شاید هم چیز بهتری….

درد ضربه هایش بیشتر می شد و من هم به امید روزهای بهترتوجهی به آن نمی کردم

 

اما ناگهان چشمش به درخت دیگری افتاد، شاید او تنومند تر بود،شاید هم نه!
اما حداقل به نظر مرد تبر به دست آن درخت چوب بهتری داشت ، شاید هم زود از من سیرشده بود
و دیگر جلوه ای برایش نداشتم، مرا رها کرد با زخم هایم ، و او را برد…

من نه دیگر درخت بودم ، نه تخته سیاه مدرسه، نه عصایی برای پیرمرد و نه قایق و نه……خشک شدم….

می گویند این رسم شما انسان هاست، قبل از آن که مطمئن شوید انتخاب می کنید و وقتی باضربه هایتان طرف مقابل را آزار می دهید او را به حال خودش رها می کنید !

ای انسان! تا مطمئن نشدی تبرنزن!
تا مطمئن نشدی، احساس نریز…
دیگری زخمی می شود… خشک می شود!

اگر نویسنده این اثر هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
2 نظر
نظرات
  • donya
    23 تیر 1396 | 06:26

    چراروی zipوکه میزنم دان نمیشه,!

  • آتی خانوم
    13 تیر 1396 | 22:54

    قشنگه

درباره ما
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
  • 09024084858
نماد اعتماد الکترونیکی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق بهرمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانهمیباشد.