? دانلود داستان : آغاز
? نوشته: رقیه نویسنده انجمن رمان های عاشقانه
? ژانر: #اجتماعی،عاشقانه
? تعداد صفحات کتاب: پی دی اف ۳۷
? قسمتی از داستان :
ظهر بود آفتاب خودش را توی آب حوض نشان می داد رعنا آرام روی تخته ی چوبی حیاط نشسته بود سرش را روی زانوان خود گذاشته بود همه ی وجودش از غم و درد غریبی حکایت می کرد. خوشبختی اش فقط همین یک روز پنجشنبه بود چون همه کس نبود نه سهیلا و فرزاد بودند که اذیتش کنند نه سیمین بود که او را بپاید حالا او بود و