سورنا قربانی یک رسم
نوینسده : شهلا سورانی
داشتم دراگ اسب سفید خوشکلم رو نوازش میکردم که ببرمش بیرون تو علف های روستا بچره که صدای تیر اومد توجهی نکردم افسارش رو گرفتم با خودم به سمت چمنزار میرفتم بعد رسیدن دراگ رو آزاد کردم وخودم سمت چشمه رفتم اینقدر آبش زلال بود که چشمای به رنگ شبم وموهای سیاه وبلند بیرون زده از روسری . . .
ژانر : عاشقانه
عالی بود
خوشحال شدم که راضی بودین❤
خیلی خوب ارزشش رو داشت برای خواندنش وقت بزارم
عالیه
افرین
عالی پر از احساس
عالی دستت طلاااااااااااااا شهلاااااااااااا جوووووووون