نوسنده :سحر مقدم
سالهاست مدتها به عقربه های ساعت خیره میشوم
زمان با بی رحمانه ترین حال ممکن افکارم را به اغوش کشیده است…
من یک بانوی آریایی…
و تو یک مرد اصیل ایرانی….
گاهی ذهنم پر میکشد به گذشتهایی نه چندان دور
به سوی کوچکترین اتفاقات زندگی که احساساتم را به بازی میگیرد…
من زاده شده ی ناعادلانه ترین قضاوتها هستم…
وتو افتخار میکنی به افکار پوچ و مبهمت….
من با قلبی به خون نشسته به پاکی ام قسم میخورم…
و تو از روی ظاهر به بدترین شکل ممکن قضاوتم میکنی…
من تلخ ترین واژه از تلخیه این روزگارم…
و تو چه میدانی از دل رهگذرم که آرام و آهسته از کنارت عبور میکند…
دلم یک اتفاق میخواهد…
یک اتفاق ساده...
یک من_یک تو_یک ما….
دلم یک ما شدن میخواهد…
ژانر : عاشقانه
سلام یه رمان بود دکتر محراب با صیغه دوستش ازدواج میکنه و عاشقش میشه
سلام من دنبال یه رمانم فقط اسمش رویادم نیست اماداستانش اینه که اسم پسره امیرعلی واسم دختره بهارهست…بهارباپدرومادرش شمال زندگی میکنه تودانشگاه تهران قبول میشه می یادتهران میره خونه دوست پدرش که امیرعلی پسرشونه.بهاربرای کمک به دوست دانشگاهیش که برادرش بخاطره مشکل روانی که داره اجازه نمیده خواهرش اردواج کنه وبهاربدون اینکه خونواده اش بفهمندصیغه برادردوستش میشه تاحساسیت این پسرکم بشه بهدامیرعلس میفهمه وداستانهای زیادی پیش می یاد
پاییز بی مهر اثر اسما کرمی پور
دوست عزیز اسم این رمان پاییز بی مهر هست
سلام ببخشید من دنبال یه رمان میگردم تو هر سایتی که سوال کردم جوابمو ندادن لطفا شما جوابمو بدید?یه دهتریه که الان رئیس کارخونست و در گذشته عاشق یکی از استادای جل تمرینش میشه تو دانشگاه.دانشگاهشم شمال بوده.بعد رابطشون به هم میخوره و دختره به کمک یکی از کارمنداش پسره رو پیدا میکنه و به هم میرسن.رمانشم از زبانه همین کارمندشه