دلنوشته کارش را کرد و تمام شد
[caption id="attachment_10278" align="aligncenter" width="450"] کارش را کرد و تمام شد! زلزله را میگویم؛ این پس لرزه ها که می بینی از فرو ریخت کوهیست به نام پدر، که از سنگینی این درد به سطوح آمد و پشتش لرزید.#مه_گل #انجمن_رمان_های_عاشقانه[/caption]
پیج های اینستا و تلگرام دلنوشته های عاشقانه رو دنبال کنید :
[caption id="attachment_10128" align="alignright" width="127"] تلگرام دلنوشته های عاشقانه[/caption]
[caption id="attachment_10127" align="alignleft" width="132"] اینستاگرام دلنوشته های عاشقانه[/caption]
دلنوشته خدایا
[caption id="attachment_9467" align="aligncenter" width="450"] [/caption]
✨ خدایا
ژانر اجتماعی
✍️ بقلم مه گل
خدایا!
مگه این فاصلهی لعنتی چیه؟! که هرچقدرهم کم باشه، بازم محکومی به دوری!
کوهم که باوجب به وجب این فاصله آب می شه.
چه برسه به دل من که نه کوهه، نه از جنس کوه.
فقط یه مشت یاد و خاطرست که اسمش شده "دل"
#مه_گل
#دیوانه تراز مجنون
? داستان_کوتاه.
✨ کبوتری_اسیر_آسمان
? ژانر_عاشقانه
✍ بقلم_مه_گل
بی توجه به من نگاهشو به آسمون دوخته بود،
ومن با عشق بهش زل زده بودم.
لحظه ای نگذشته بود که با لحن شیرینش همونطور که نگاهش به آسمون بود گفت: چرا این کبوتر انقدر تو آسمون بال بال میزنه؟ببینش!
نگاه را از چهری دل ربایش گرفتم وبه کبوتر تنها و سفید که غرق در آبی آسمان بود دوختم.
- خب بایدم بال بال بزنه، مگه چیه؟
با تعجب گفت: مگه چیه! انگار نه انگار تو آسمونه، طوری بال میزنه انگار ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.