دکلمه صوتی لمس حضورش
نویسنده : مائده _ش
گوینده : فاطمه شفیع زاده
#لمس_حضورش
دل،دل ای دل ناآرام، آرام بگیر!
بعد از آن همه دویدن، رمقی برایش نمانده بود، سینه اش از آن همه گریه سر مزار پدرش میسوخت.
خسته و ناامید پشتش را به دیوار نمدار اتاق زد و همانجا نشست.
بوی گِلِ برخاسته از دیوار کاهگلی، بعد از باران شدید مشامش را قلقلک میداد.
دستش را روی پوست دیوار کشید تا دست های خشک شده اش کمی مرطوب شود، دستش را جلوی صورتش
گرفت و بوی خاک ...
داستان کوتاه برای با تو بودن انسان بودن کافی ست
#داستانک
#برای_با_تو_بودن_انسان_بودن_کافیست
تو مرا آفریدی و این برای تو کار آسانی بود.
مرا اشرف مخلوقات نمودی و باز هم برایت آسان بود.
نامم را با سهولت انسان نهادی، از روح خودت در وجود من دمیدی
و مرا فرشته ی زمینی خودت کردی.
نطفه ای بودم در بطن مادرم، از همانجا با بند بند وجودم آمیخته
شدی و مرا از محبت های بی دریغت، محروم نکردی.
۹ ماه گذشت و چشم بر روی زیبایی های جهان شگرفت گشودم.
گیج و منگ ...
داستان کوتاه کلبهای میان آسمان و زمین
میان انبوهی از جمعیت، گم شده بودم؛ دقیق نمیدانستم کجاست؟
دیوارهایش درست مثل میلههای زندان، کدری و سیاهی روی دیوارهایش
مثل ابرهای قیرگون بود، قاب عکسهای کج و معوج اطراف اتاق را پوشانده بود.
به هرکدام که نگاه میکردم، حرفی برای گفتن داشتند؛ برایم خوف آور بود.
چشم که به آنها میدوختم گویی مثل هیولایی جلو میآمدند و قصد بلعیدنم را
داشتند، قدم به عقب برداشتم که به مرد قوی هیکلی برخورد کردم و باز چند قدم به جلو ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.