دلنوشته دیر وقت بود
دیر وقت بود ، همانند عادت هر شب زیر نور ماه با قدم های آهسته کوچه ها را یکی یکی می گذشتم.
چشم هایم دیگر سویی نداشت ...
#علی_حقیقت[caption id="attachment_13549" align="aligncenter" width="300"] [/caption]
دلنوشته آخرین دیدار
آخرین دیدار، پشت پنجره ی قطاری بود
که به سیاه چاله ی خاطراتم می رفت...
#علی_حقیقت[caption id="attachment_12598" align="aligncenter" width="450"] دلنوشته آخرین دیدار[/caption]
دلنوشته خاطره شوم
برای ماندن دلیل می خواهند برای رفتن بهانه،
من نه دلیلی برای ماندن دارم نه بهانه ای برای رفتن، من آمده ام تا خاطره شوم...
#علی_حقیقت[caption id="attachment_12576" align="aligncenter" width="450"] دلنوشته خاطره شوم[/caption]
دلنوشته هر شب
هر شب دختری
میان سکوت شهر
خاطراتش را قیچی می کرد...
#علی_حقیقت[caption id="attachment_12457" align="aligncenter" width="450"] دلنوشته هر شب[/caption]
دلنوشته زندگی در عمق چشمانت
زندگی در عمق چشمانت جاری میشود وقتی که من به بودن ها شک میکنم...
#علی_حقیقت[caption id="attachment_12133" align="aligncenter" width="450"] دلنوشته زندگی در عمق چشمانت[/caption]
دلنوشته من میروم
من میروم.
شاید قصه به پایان برسد.
ولی کلاغ، هنوز در به در خانه ی توست...#علی_حقیقت @aliiihaghighat Channel [caption id="attachment_10118" align="aligncenter" width="450"] دلنوشته من میروم[/caption]
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.