جشنواره ی باغ ملکوت انجمن رمان های عاشقانه سلام عرض ادب خدمت یکایک نویسندگان و کاربران "انجمن رمان های عاشقانه." 👨🏻‍💻مدیریت انجمن رمان های عاشقانه با همکاری جمعی از منتقدین برای رشد و فعالیت در زمینه ی "رمان های مذهبی" نظر بر این دارد که 🎊جشنواره تحت عنوان باغ ملکوت🎊 بین 📝نویسندگان اختصاصی📝 این انجمن برگزار کند. 📢 شرایط نویسندگان برای حضور در این جشنواره 🔍 فقط نویسندگان رسمی سایت رمان های عاشقانه مجاز به شرکت در این مسابقه هستند. 📚آثار باید حداقل صد و پنجاه صفحه و ...

دانلود رمان زیبای طعم تلخ شکنجه مقدمه کامم راطوری تلخ کرده یی، که دیگر طعم شیرین شادی را نچشیده ام . می رسد روزی که باید تقاص تمام کارهایت را پس دهی ! فقط یک چیز را نمی دانم ؟ ! لبخند ها و خوشی های زندگی را از من گرفتی ... تنهایی هایم ! بغض های گاه و بی گاهم . دوست داشتن ها و دلتنگی هایم ... با چه مجازاتی می توانم تلافی کنم ؟ مگر شکنجه ای ، سخت تر از این درد ها هم وجود دارد ؟!    خلاصه باید ...

دلنوشته جانت را میگیرد جانت را میگیرد؛ پنهان کردن دوست داشتنی که دلت میخواد فریادش بزنی! #علی_کیا [caption id="attachment_12017" align="aligncenter" width="450"] دلنوشته جانت را میگیرد[/caption]

دومین سالگرد سایت رمانکده ‍ سلام و خسته نباشید خدمت تمامی کاربران عزیز . امروز دومین سالگرد تاسیس سایت رمانکده هست. توی این سالی ک گذشت بالای ۴۶۵ رمان عاشقانه ، ۴۴ رمان طنز ، ٢۴ رمان پلیسی ، ٧٠ داستان کوتاه ، ١٠٠ مطلب صوتی که شامل رمان و دکلمه و... رو شامل میشه داخل سایت رمانکده منتشر کردیم. به لطف خدای بزرگ با اینکه چندین سال بعد سایت های دیگر رمان سایتمونو راه اندازی کردیم اما به سرعت اومدیم و الان بین سه سایت برتر رمان ...

مصاحبه با مهسا حافظی عرض سلام خسته نباشید خدمت تمامی کاربران و نویسنده های عزیز . با مصاحبه سه شنبه این هفته در خدمت شما عزیزان هستیم. مصاحبمون مربوط به خانم مهسا حافظی می باشد : #رزومه #عضو_انجمن_رمانهای_عاشقانه ۱_بیو گرافی کامل جهت هر چه بهتر شناخته شدن شما : مهسا حافظی،۲۱ساله،دانشجوی رشته ی شیمی دارویی. نویسنده. امدادگر. ۲_انگیزه ی شما برای نوشتن چیست؟ نویسندگی یک هنر خاموش تنها برای روشن شدن این هنر دست به قلم شدم. ۳_از چه سنی شروع به نوشتن کرده اید؟ ۱۳سالگی ۴_ وقتی قدم به عرصه ی نویسندگی ...

? شعر ✨ داهول و کلاغ ? ژانر عاشقانه ✍ بقلم نجمه کامل دلم می سوزد به حال کلاغی که ترسید از مترسک... بی آن که بداند چوب همان درختی است که سال ها آشیانه اش بوده! (نجمه کامل) داهول

شعر ✨  از نو ? ژانر عاشقانه ✍ بقلم فرزانه شفیع پور در لایه های زیرین ذهن... جایی که خانه ای از فولاد بنا کردی, رگ می زنم تمام خاطرات تلخ بودنت را...!!! دست و پا زدن های احساسم را می بینم و خنده سر می دهم در تاریکی های نبودنت... هر لحظه سنگسار می کنم جوانه ای از امید که نجوای آمدنت را سر می دهد. تو نیستی و من از میان خونابه های احساس جان داده ام, سر برون می آورم و می شورم لجن بودن های نبودت را با استقامت ...

شعر ✨  بغض هایم ? ژانر عاشقانه ✍ بقلم فرزانه شفیع پور خسته ام از شب بیداری های بی حاصل که حاصلی جز رنگ گرفتن بالش زیر سرم ندارد...! خسته ام از دغدغه های پر تکرار روزها و شب های روتین وار... تیغ تیزی فرورفته در گلویم... نه نفس بالا می آید و نه بغض پایین... درد دارد مرور تلخی ها... من تنم پر از زخم های خاطره ست...!!! می کشم در آغوش تن لهیده ام. چشم می دوزم به رد اشک روی بالش... نفسم که بالا می آید... عق می زنم تمام تلخی ها... شب که ...

شعر ✨  جوجه رنگی ? ژانر عاشقانه ✍ بقلم فرزانه شفیع پور رنج جوجه رنگی ها را دیده ای تا حال...!!!؟؟؟ در میان رنگها می شوند بی حال ...؟ صد هزار جوجه را یکراست می برند در کاسه ی رنگ سر راست جوجه ها چرخ می خورند در هم آدم ها می خندند با هم رنگ ها که خوب نشست بر تنشان می برند بیرون شاد و سرمست می گذارند در میان کوچه ها می چرخانند جوجه های بی گناه کودکی می کشد دست مادر خود ونگ ونگ می زند سر او بیخود مادرم کلافه از دست کودکش می خرد جوجه ...

شعر ✨ آرامگاه ابدی تو ? ژانر عاشقانه ✍ بقلم فرزانه شفیع پور نگاهم میخ طرح لبخند روی لبانشان است...! چه خجسته دلی دارند این جماعت که گمان می کنند با حرف های بی سر و ته و قهقه های سرمستانه شان می توانند فکرم را منحرف کنند... آمده اند که سرم را با حرفهای شان گرم کنند تا دلم بی تابی نبودنت را نکند... اما من در این شلوغی ها, بی نهایت تنهایم...!!! بیشتر حس می کنم نبودت را جایی در میان سایرین و بیاد می آورم خنده هایت را. انگار همینجایی و ...

شعر ✨ سرطان ? ژانر عاشقانه ✍ بقلم فرزانه شفیع پور روی تخت دراز کشیده بود و با حسرت به تنها پسرش نگاه می کرد. پسری یک ساله و شیرین که هنوز نمی توانست بابا صدایش کند و او می ترسید آرزوی این کلمه را با خود به گور برد. دستانش را گشود برای در آغوش کشیدنش و اما جانی برای برخواستن نداشت و نه صدایی که محصور بود در پشت ماسک اکسیژن...!!! دستانش به روی سینه جمع شدند و قطره اشکی روی گونه اش چکید و او فرزندش ...

شعر ✨ تنم محتاج اغوشت ? ژانر عاشقانه ✍ بقلم فرزانه شفیع پور نیمه شب است و خواب هنوزم میهمان چشمانم نشده. کلافه از این دنده به آن دنده میشوم... صداهایی در سرم می پیچند که هر یک مرا به سمتی هدایت می کند. روی تخت می نشینم و دست می کشم به جای خالی کنارم... سرم را در میان دستانم می گیرم و می فشارمش. مغزم در مرز انفجار است. برمی خیزم که چشمانم سیاهی می روند و دستم بند دیوار می شود... به آشپزخانه می روم و در یخچال را باز می ...

• 
  دکلمه صوتی فقط بری
• 
  قصه صوتی کودکانه بره کوچولو خوابالو
• 
  دکلمه صوتی و زیبای برای تو
• 
  رمان هفت رنگ
• 
  دانلود رمان سکوت حقیقت
• 
  دانلود رمان یک سبد عشق اندروید،pdf،ایفون

• 
  باتلاق خون
• 
  عشق و آبرو
• 
  هاریکا
• 
  تاوان اشتباهم
• 
  دیوانه شدم برگرد
• 
  نقاشی احساس
• 
  قلب مشکی
• 
  لعل رخ یاس

• کانال رمانکده
• دانلود بانک رمان
• دانلود رمان های عاشقانه