رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز

دلنوشته های عاشقانه

دلنوشته های عاشقانه شامل بهترین دلنوشته های عاشاقانه ، دلنوشته های احساسی ، دلنوشته های غمگین ، دلنوشته های زیبا و پرمعنی و… می باشد

دلنوشته هایی که داخل سایمون قرار میگیرند از نویسنده های خود سایت میباشد . دلنوشته های عاشقانه و احساسی برای شما عزیزان که عاشق این متن ها هستنید قرار داده میشود .

در ضمن شما میتوانید این دلنوشته هارو بعنوان عکس نوشته های عاشقانه و زیبا برای خودتون ذخیره کنید یا هم میتوانید از دلنوشته های زیبای سایت رمانکده بعنوان پست های خود در شبکه های اجتماعی

یا بعنوان پروفایل خود انتخاب کنید که بی شک بهترین دلنوشته هارو ما برای شما داخل سایتمون قرار داده ایم

دلنوشته هم آغوش خاک

دلنوشته هم آغوش خاک آن شب که رویا هم آغوش امید بود عشق در جان و تن سرو عظیم بودآن شب که خدا، قاضی شد و خواست حکم به جنگ و خون این ساده دلان دادخورشید به پا خاست و زمین گرم شد جوی خون عشق بر آن رنگ گرفتسرو بلند قامت از این ننگ خروشید کاین خاک به تاراج نباید برفتعشق شعله کشید و تیر نفیر سر داد سینه ی دژخیم را ز هم گسست و بریدخاک به آغوش کشید دلیران را این خدایی شدگان شهید ...

دلنوشته بسیار زیبای ‍ بعضی وقتا

دلنوشته بسیار زیبای ‍ بعضی وقتا بعضی وقتا حالمون خوبه...خیلی خوب...انقدر که خوشی رو با تمام رگ و پی بدنمون احساس میکنیم...دلمون میخواد سور اسرافیل دست بگیریم و به کل دنیا که کمه...به کل آفرینش بگیم : ببین منو...ببین شادیمو...ببین نتیجه ی تلاشمو.. خوب که باشی فراموشکارم میشی...خیلی چیزارو یادت میره .... اما امان از روزی که چرخش زمین بر وفق مراد تو نباشه... امان از روزی که دلگیر شی...که خشم تو وجودت قل بزنه‌...اون موقعست که میون بغض و حرص و عصبانیت وقتی ...

دلنوشته زیبای دلتنگم

دلنوشته زیبای دلتنگم دلتنگ تر از دلتنگی حس مُردگی دارم اما نه... من سال هاست که مُرده ام! سال هاست آسمان را جای زمین می بینم سال هاست که فقط با کاغذهایم حرف می زنم گویی سال هاست که بادبادک آبی از دستم گریخته است دیگر خنده برایم معنا ندارد و حتی آخرین اش را هم به یاد ندارم! سال هاست که کتاب شعر زندگیم را بسته ام و در گوشه ترین قفسه ی کتابخانه گذاشته ام آه زندگیم... حسابی خاک خورده است!مدت هاست که به بن بست رسیده ام به هر ...

داستان کوتاه کلبه‌ای میان آسمان و زمین

داستان کوتاه کلبه‌ای میان آسمان و زمین #"کلبه‌ای میان آسمان و زمین" میان انبوهی از جمعیت، گم شده بودم؛ دقیق نمی‌دانستم کجاست؟ دیوار‌هایش درست مثل میله‌های زندان، کدری و سیاهی روی دیوارهایش مثل ابرهای قیرگون بود، قاب عکس‌های کج و معوج اطراف اتاق را پوشانده بود. به هرکدام که نگاه می‌کردم، حرفی برای گفتن داشتند؛ برایم خوف آور بود. چشم که به آن‌ها می‌دوختم گویی مثل هیولایی جلو می‌آمدند و قصد بلعیدنم را داشتند، قدم به عقب برداشتم که به مرد قوی هیکلی برخورد کردم ...

دلنوشته یادش بخیر

دلنوشته یادش بخیر یادش بخیر؛ قدیم ها معرکه می‌گرفتند در وسط میدان شهر و دو نفر را به جان هم می‌انداختند، یکی پیروز می‌شد و دیگری شکست می‌خورد. دیگران تنها کف می‌زدند و در نهایت همان دو نفر وسط میدان، تنها می‌ماندند. با این که سال هاست از زمان معرکه گیری دور میدان گذشته، اما هنوز هم عده ای جمع می‌شوند دور زندگی این و آن و معرکه می‌گیرند. دو نفر را وسط میدان زندگی به جان هم می‌اندازند و آنقدر کف می‌زنند تا ...

دلنوشته من چ کرده ام باخود !؟

دلنوشته من چ کرده ام باخود !؟ من چ کرده ام باخود !؟ من ک مرده هست! چرا اینگونه شده ام !!؟ "رکب خورده ایی از دوست" -چ کسی بود کیست ک گویید رکب از دوست خورده ام دوستان من رکب نمیزنند نه.. پس بغض ات برای چیست؟! اشک های جاری در چشم هایت چ میگویند!؟ -چ ...چ ..چ ..می گویی من.. ن ..ن! دلم برایت میسوزد!! -نمیخواهم بشنوم تو تو کیستی!؟ "من دلسوز توهم من روح توام! -دروغ هست دروغ .. "قطره اشک جاری رو صورتت چی میگوید رکب از دوست خورده ایی ،درد ...

دلنوشته خاطرات مرگ را می طلبد

دلنوشته خاطرات مرگ را می طلبد تیک...تاک...تیک...تاک... با نوک پا روی زمین می کوبم و بی‌قرار، به عقربه ی ساعت چشم می‌دوزم. لعتتی لج بازی می کند، قصد تکان خوردن ندارد! حتی همین ساعت هم، برایم دهان کجی می کند؛ چرا که عالم و آدم برای عذاب دادنم کمر بسته اند. خاطرات چنان مقابلم قد علم کرده اند که گویی ارث پدریشان را می خواهند؛ اما نمی دانند من از میراث ابدی‌ام محروم شده ام. سال هاست که روی همین صندلی، درست مقابل روز های خوش ...

دلنوشته تب عشق

دلنوشته تب عشق تا حالا اسم تب عشق به گوشت خورده؟؟ نه از این تبایی که زیر بارون میمونی و با سرماخوردگی سراغت میادا...نه...این تب فرق داره... حالت خوبه...هوا هم خوبه...اما فقط یه نگاه...یه نگاه خاص میتونه کل تنتو داغ کنه...پشت گوشات گر بگیره...گلوت بسوزه و آنفولانزای عشق بیاد سراغت...حتما هم نباید صاحب نگاه چشاش رنگی باشه یا خاص...اون حسی که پشت نگاهشه مهمه..البته اگه بتونی بخونیش... خلاصه که این تب و هذیون بعدش خیلی شیرینه... منم قبلا... اصلا بی خیال..بگو ببینم تب تو چه نوعیه؟؟؟ ...

دلنوشته تو مرا دیدی و من تو را دیدم!

دلنوشته تو مرا دیدی و من تو را دیدم! لحظه ای چشمانم غرق زیبایی چشمانت شد جرقه ای در قلبم زده شد و آتشی در دلم به پا شد!گویی همه ی خوبی های دنیا در چشمانت خلاصه شده بود!کم کم مالک قلبم شدی"ذره ذره دلم را ربودی"تمامِ من خلاصه شد در تو "تویی که روحم را،جسمم را، قلبم را، وجودم را ، از آنِ خود کردی"لبریز از عشقت بودم ،با تو حال را، آینده را ساختم"ناگهان...!ناگهان با همان چشمان چون آسمانت مقابلم ...

  • 1609 روز پيش
  • علی غلامی
  • 1,091 بازدید
  • یک نظر
دلنوشته  پاییز هم تمام شد

دلنوشته پاییز هم تمام شد پاییز هم تمام شد ...! تقویم زمستانه هایت را باز کن ، حافظانه های غزل وار را ، لا به لای سرخ فام انار شیشه ای برقصان ! و من به نیت درازای امشب،یک چمدان بوسه یلدایی را، برایت کنار گذاشتـه ام #فرنوش_گل_محمدی

دلنوشته عاشقانه بیا کنارم بنشین

دلنوشته عاشقانه بیا کنارم بنشین بیا کنارم بنشین با من حرف بزن چای بنوش لب بزن فقط یادت نرود هر وقت خواستی بروی بی زحمت آن قلب وا مانده مرا پس بدهی می ترسم سنگینی اش زمینت بزند#فاطمه_عبدالحی

دلنوشته شب تاریک

دلنوشته شب تاریک شبِ تاریک روشن تر از هر روز دیگری است. چرا که ماه نگاه غمگینش را روانه عاشقانی می کند که در خواب غفلت به سر می برند، و اما چه چیزی باعث می شود؟! دلبری خورشید ؟! یا قضای الهی؟! چه چیزی باعث می شود ببندیم چشم هایی را که اگه اگر باز باشد ماه نوازشش می کند. و چرا باز می گزاریم به روی خورشیدی که ماهرانه ما را در دام خود نگه می دارد. نیم نگاهی در کوچکترین ثانیه باعث ...

درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • چرا؟ واقعا چرا انقدر همه رمانات دوست داشتنی هستن؟ اینهمه تخیل و تبحر از کجا میاد...
  • ببخشید چطوری رمان رو دانلود کنم...
  • آسیجلد دومش رو از کجا خوندی لطفاً بگو...
  • ممنونم ازتون خیلی قشنگ بود چطور میتونیم جلد دومش رو هم دانلود کنیم...
  • ۷۸۷۷زیبا بود خسته نباشید...
  • مهلاسلام میشه فصل دومشم بزاری...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.