دلنوشته های عاشقانه شامل بهترین دلنوشته های عاشاقانه ، دلنوشته های احساسی ، دلنوشته های غمگین ، دلنوشته های زیبا و پرمعنی و… می باشد
دلنوشته هایی که داخل سایمون قرار میگیرند از نویسنده های خود سایت میباشد . دلنوشته های عاشقانه و احساسی برای شما عزیزان که عاشق این متن ها هستنید قرار داده میشود .
در ضمن شما میتوانید این دلنوشته هارو بعنوان عکس نوشته های عاشقانه و زیبا برای خودتون ذخیره کنید یا هم میتوانید از دلنوشته های زیبای سایت رمانکده بعنوان پست های خود در شبکه های اجتماعی
یا بعنوان پروفایل خود انتخاب کنید که بی شک بهترین دلنوشته هارو ما برای شما داخل سایتمون قرار داده ایم
دلنوشته کمبود خاطره
من حالم خوب بود,فقط کم حرف میزدم و زیاد میخوابیدم,به یه گوشه خیره میشدم و صورتم خیس میشد,لباس نمیخریدم وفیلم نمیدیدم,غذای کم وسیگار زیاد.
گفتن حال روحیه مناسبی نداری,دکتر رای به بستری شدنم داد.
چهار ماهه که بستری شدم,اولا بهش میگفتن دیوونه خونه اما الان میگن کلینیک.
امروز یکی از بیمارا دلیل حال بد منو فهمید,میگفت:ازکمبود خاطره رنج میبرم.
اما من حرفش رو جدی نگرفتم چون کلی خاطره دارم,همه یه شکل و بایه نفر, من و دوست خوبم,تنهایی.
#محمد_علیخانی
دلنوشته ریاضی
دلنوشته وقتی غم وجودت
دلنوشته ...
- 1603 روز پيش
- علی غلامی
- 3,477 بازدید
- ۲ نظر
دلنوشته چقدر سعی کردم بذارمت کنار
چقدر سعی کردم بذارمت کنار
شدم من مثل یه آدمی که با
پای خودش داره میره سمت دار
چشم بهم زدن زندگیم شد آوار
خواستم که سرد بشم با تو با همه
سخته بگم بی تو زندگیم غمه
بی تو و چشمات زندگی شده وارون
شدم یه ولگرد دیوونه ی داغون
خنده هام محو شد دیدمت با اون
خنده هاتو با اون جلو چشمام موند
جا موند رد پاهات رو این دله من
خسته شدم انقدر کردم گِله من
چقدر چشمامو بستم روی کارات
تو هر شرایط همش ...
- 1603 روز پيش
- علی غلامی
- 2,119 بازدید
- ۲ نظر
دلنوشته از بچگی از خون متنفر بودم
یادمه وقتی بچه بودیم یه بار انگشتم به صفحه های کتابم کشیده شد و خون اومد،نمی تونستم نگاش کنم؛ تو برام با بستیش...بعدشم دلداریم دادی که سریع خوب میشه!
بزرگتر که شدیم وقتی آقاجون از مکه اومد جلوش گوسفند کشتن؛ خونو که دیدم جیغ کشیدم...با دستات جلوی چشمامو گرفتی و گفتی هیچی نیست دیوونه! به این فکر کن که قراره یه کباب مشتی بخوری!
چند سال گذشت و شنیدم دکتراتو گرفتی...وقتی بهت تبریک گفتم با خنده ...
- 1605 روز پيش
- علی غلامی
- 2,655 بازدید
- ۶ نظر
دلنوشته زیبای مادر
مادر همان خورشید تابان و درخشنده ی زندگیست که می گستراند مهر و محبت و گرمای وجودش را بر سرمان.
مادر همان فرشته ی زمینی ست که با اشک هایمان اشک می ریزد و با شادی هایمان شاد می شود.
همان که با بودنش زندگی را لمس می کنی، همان که با آغوشش بهشت را حس می کنی، همان که با نوازشش آرام می شوی.
مادر یعنی لبخند خدا
یعنی عطر خوش مادرانه
یعنی یک دنیا آرامش، یعنی مهر
مادر زیباترین واژه ی جهان، ...
- 1605 روز پيش
- علی غلامی
- 2,718 بازدید
- ۲ نظر
دلنوشته عاشقانه میدونی!
کنار هم بودن این نیست که فقط حتما پیشت باشه و ساعت هی زل بزنی تو چشاش و هروقتم دلت خواست دستاشو بگیری و باهاش بری بیرون و خودتو غرق کنی توآغوشش و آروم شی
گاهی وقتا میتونه عشق یه فاصله باشه و تو هم انقدر دلتنگ باشی که نتونی تو چشاش زل بزنی و دستاشو بگیری ولی وقتی میشینی ساعت ها تو اوج دلتنگی بهش فکر میکنی و با خیال بودنش، باهاش کل خیابونا و کافه های دنج ...
- 1605 روز پيش
- علی غلامی
- 3,059 بازدید
- ارسال نظر
دلنوشته مراقب حرف هایتان باشید
مراقب حرف هایتان باشید
یک کلمه، یک حرف ،حتی یک واج کوتاه گاهی زلزله ای در زیر بناهای وجود میسازد،
گاهی چنان کاری دست دل آدم می دهد،
که باز سازی فرو ریخته های درون، از پس یک انسان بر نمی آید!
تنها چیزی که باقی می ماند آواری از جنس ویرانی ها ست.
ویرانی هایی از جنس شکسته ها و تخریب شده هایی از جنس اعتماد ها !
مراقب حرف هایتان هر چند کوتاه و کوچک، باشید
#فرنوش_گل_محمدی
- 1605 روز پيش
- علی غلامی
- 3,711 بازدید
- یک نظر
دلنوشته ستاره ی چشمک زن چشمانت
تو که باشی، هراس از هیچ ندارم!
نفست که باشد، اکسیژن را هم نمیخواهم!
تو که باشی، الفبای فارسی را هم نمیخواهم؛ خود تو واژههای پر از احساس من میشوی.
افق چشمانت بلند پروازی من میشود و حضورت نامی روزهایم.
میخواهم از چشمانت بگویم، از دریای بیکران نگاهت؛ طعم نگاهایت برایم چشیدنیست.
لمس ستارهی چشمک زن سیاهی شب چشمانت، برایم آینهی تعلق است.
دور تا دور حیاط خانهی قدیمی قدم میزنم و حضورت را در آغوش میکشم، فاصلهی من و تو ...
- 1609 روز پيش
- علی غلامی
- 2,133 بازدید
- یک نظر
دلنوشته بعضی وقتا
بعضی وقتا بعضی جاها اتفاقاتی میفته که دلت میخواد دست بکنی تو جونت و قلبتو همونجوری بکشی بیرون و چشمتوچشم بهش بگی:-دِ آخه لعنتی چته؟ چیمیخوای؟حرفِ حسابت چیه؟حالا خوب شد،زمینت زد،رفت،ردشد،شکستت؟خوب شد دیگه نیست! راحت شدی؟
حالا دیگه نزن! حق زدن نداری! وقتی نیست تو چرا باید کار کنی؟
مگه دلیل کار کردنت اون نبود؟
حالا دیگه وایسا!
بسه لعنتی وایسا! وایسـا!
ا_اصغرزاده[آسمان]
- 1609 روز پيش
- علی غلامی
- 2,572 بازدید
- ارسال نظر
دلنوشته شیشه دلم شکسته
شیشه دلم شکسته.
چینی بند زدهای شدهام،
که هر دم از هم گسسته میشود.
ترکهای بسیار دارد آینه دلم،
هر یک ردی از رنجیست که بر آن نشسته.
ردی از نامهربانی آدمهای زندگیام.
تکههایم هر کدام به سویی میروند.
بیپناه و دردمند، تنها و سرگردان، آشفته و بیهویت
گمشده در معنا، گمگشته در آگاهی،
اهدافی که دیگران برایم ترسیم کردهاند.
نمییابم آنچه که آرامم کند.
نمیتوانم دمی در خود فرو رفته و افکارم را انسجام بخشم.
#زهرا_محمدی_فرازاندام
- 1618 روز پيش
- علی غلامی
- 2,001 بازدید
- یک نظر
دلنوشته دل اگر سرد شود
دل اگر سرد شود، شعله ی گرمش که شود؟ /
یار اگر ترد شود، همدم و هم پاش که شود؟ /
ماه اگر محو شود، روشنیِ شب چه شود؟ /
مِی اگر کهنه شود، ساقی محفل که شود؟ /
شمع اگر کور شود، چه کسی معشوق پروانه شود؟ /
گل اگر پژمرده شود، زنبورِ عسل خور چه شود؟ /
صبح اگر شب نشود، گردش دوران چه شود؟ /
تن اگر زخم شود، مرحم دردش که شود؟ /
خواب نیارَم به چشمم تا بیایی و ...
- 1618 روز پيش
- علی غلامی
- 1,613 بازدید
- ارسال نظر
دلنوشته دشت لاله زار دلم
در میانِ دشت لاله زارِ دلم/
محزون و سرگشته و وِلَم
در این فضا، ناآشنا و غریبم/
با این ازدحام دستانت را چگونه بیابم
میخواهم درجِدال باغم هایم پیروز شوم/
اما در نبودنت چگونه میتوانم فیروز شوم
چرا تنهایی برای همیشه از این بنده ترد نمیشود؟ /
چرا بَندِ دلت به بَندِ این دل وصل نمیشود؟
دست به دامانش شوم هم لحظه ای از کنارم رد نمیشود/
چه کنم تا که نیایی هرگز این مشکلم حل نمیشود
قصه ها با وجود جرعه ای از تو اتمام ...
- 1618 روز پيش
- علی غلامی
- 1,463 بازدید
- ارسال نظر
دلنوشته رابطه
وقتی رابطه ای را تمام می کنید
با هر اسمی که هست
چه دوستی...
چه زندگی...
همه پل های پشت سرتان را خراب نکنید..
حرمتها را نگهدارید....
همیشه چیزهایی برا جا ماندن هست ...
آهنگی...
عکسی...
نوشته ای...
خاطره ای...
شاید یک روزی دلتان خواست
بروید آنها را بردارید...
شاید دلتان خواست
برگردید و بمانید ...
#علی_کیا
- 1618 روز پيش
- علی غلامی
- 1,191 بازدید
- ارسال نظر