دلنوشته های عاشقانه شامل بهترین دلنوشته های عاشاقانه ، دلنوشته های احساسی ، دلنوشته های غمگین ، دلنوشته های زیبا و پرمعنی و… می باشد
دلنوشته هایی که داخل سایمون قرار میگیرند از نویسنده های خود سایت میباشد . دلنوشته های عاشقانه و احساسی برای شما عزیزان که عاشق این متن ها هستنید قرار داده میشود .
در ضمن شما میتوانید این دلنوشته هارو بعنوان عکس نوشته های عاشقانه و زیبا برای خودتون ذخیره کنید یا هم میتوانید از دلنوشته های زیبای سایت رمانکده بعنوان پست های خود در شبکه های اجتماعی
یا بعنوان پروفایل خود انتخاب کنید که بی شک بهترین دلنوشته هارو ما برای شما داخل سایتمون قرار داده ایم
دلنوشته زمزمه
شاید امروز کسی پنجره را باز کند
شاید دلم اینبار زمزمه آغاز کند
#الناز_ک
- 1886 روز پيش
- دلنوشته عاشقانه
- 564 بازدید
- ارسال نظر
دلنوشته چشم
چشم می گویم به دلی که ...
چشم بر واقعیت بسته...
#حنانه.خسروی
- 1886 روز پيش
- دلنوشته عاشقانه
- 1,066 بازدید
- ارسال نظر
دلنوشته دل
بعضی حرف ها را نمی شود به زبان آورد
بعضی درد ها را نمی شود درمان کرد
باید با این بلایای جان چه کرد ؟!
باید ریخت در دل
در دل
دل
دل
دل
#فرناز_رمضان_نیا
- 1889 روز پيش
- دلنوشته عاشقانه
- 1,382 بازدید
- ارسال نظر
دلنوشته باران
نیاز من به تو مثل نیاز گل به بارانِ!
باور کن عزیزترینم،نباشی پژمرده میشم!
ا_اصغرزاده(آسمان)
- 1889 روز پيش
- دلنوشته عاشقانه
- 715 بازدید
- ارسال نظر
دلنوشته تو خوابی...
تو خوابی...
و من چه ساده هنوز هم پشتِ شیشه خیال خویش در انتظار تو نشسته ام!
مژانا نوروزى
- 1889 روز پيش
- دلنوشته عاشقانه
- 805 بازدید
- ارسال نظر
دلنوشته چشم هایم
چشم هایم کجایند!
دست هایم!
قلبم!
چه ساده تمامم را از من گرفته ای...
#زهراعیوضخانی(الهه_ناز)
- 1889 روز پيش
- دلنوشته عاشقانه
- 1,075 بازدید
- ارسال نظر
دلنوشته یرحم ترین حس ممکن بود
دوست داشتنِ تو بیرحم ترین حس ممکن بود...آمد،چسبید و ذرهذرهی وجودم را مکید!
#ا_اصغرزاده(آسمان)
- 1889 روز پيش
- دلنوشته عاشقانه
- 770 بازدید
- ارسال نظر
دلنوشته شده ام زندانی
در بین نفس های غریب، شده ام زندانی.
هر که را می بینم، می فهمم، که تو نه اینی و نه آنی!
پس کی می آیی تا که مرا از این هیاهو برهانی؟
#نیلوفر_جانعلیزاده
- 1890 روز پيش
- دلنوشته عاشقانه
- 1,137 بازدید
- ارسال نظر
دلنوشته تنهایی هایم
"مرا از خود بیخود میکنی
تنهایی هایم را پر میکنی
لجوجانه این بودنت
بود و نبودم را به بازی می گیرد!
اما بعد به جای تکمیل من،
به جای نیمه گمشده من بودن
آن چنان میروی که خودم را نیز در تو جا بگذارم!؟
آخر این چه رسمی ست؟"
#زهرا_یگانه
- 1890 روز پيش
- دلنوشته عاشقانه
- 1,080 بازدید
- ارسال نظر
دلنوشته مادر
غصه آنجا بود که از سختی و سردی شیشهی مترو که تکیه گاه سرم شده بود، خسته و آزرده شده و چشمانم را باز کردم...
و درست روبرویم دختری همسن خود را دیدم که سرش را بر شانهی مادرش تکیه زده بود!
#هنگامه_دشتیانی
- 1890 روز پيش
- دلنوشته عاشقانه
- 2,138 بازدید
- ارسال نظر
دلنوشته من شاهد رفتنت بودم!
قدمهایت را برداشتی و من شاهد رفتنت بودم!
میدانم روزی برمیگردی، آنگاه تو بیا و شاهد عقد من شو.
#نیلوفر_جانعلیزاده
- 1890 روز پيش
- دلنوشته عاشقانه
- 750 بازدید
- ارسال نظر
دلنوشته مرا از تو جدا کند.
خودم را به هر راهی زدم اما باز،
یک بیراهه ای بود که مرا از تو جدا کند.
#ملیکسا
- 1891 روز پيش
- دلنوشته عاشقانه
- 785 بازدید
- ارسال نظر