درباره دختری که توی زندگیش خیلی سختی کشیده و به فکر انتقام از کساییه که بهش آسیب زدن
فرصتی نداشتم که بخوام برگردم به خونه لابد تا الان همه مامورا رسیدنو خونه رو جویدن!
به جهنم!خیلی وقته که چیزی واسه از دست دادن ندارم
دوباره اون صداها تو سرم میپیچه!
نه صبر کن برات توضیح میدم صحرا اروم باش جیغ نکش
ععععه بسه دیگه هی من هیچی نمیگم باز جیغ میزنه
بازم صدای جیغام توی سرم میپیچه و بد یه ضربه که باعث خفه شدنم میشه!
الان دوس ندارم به اون گذشته لعنتی فکر کنم!
الان فقط باید دنبال سوژه بعدی باشم
خوشبختانه هنوز پلیسا هویتمو شناسایی نکردن میتونم امشبو تو مسافر خونه بخوابم
سر راه به یه پارک میرسم میرم دستشوییشو کلاه گیس سیاهی که موهاش تا پایین کمرم میرسیدو گذاشتم روی سرم بعد بافتمش! یه خط لب کالباسیم دور لبام کشیدم که مثل یک خانوم محترم به نظر بیامو صورته بی احساسمو قایم کنم!
دست کش های مشکیمم با دست کش چرم قهوه ای عوض کردم به سمت مسافر خونه راه افتادم
خب زیادم بدک به نظر نمیاد خیلی جدی و سرد وارد شدمو تقاضای اتاق کردم!
اصلاهم توجهی به نخ هایی که داشت کم کم تبدیل به طناب میشد نداشتم دوست نداشتم این جا واسه خودم دردسر درست کنم چون خیلی سریع امکان داشت لو برم
وارد اتاق که شدم درو از پشت قفل کردم و یه نگاهی به دور بر و دیوارا انداختم خب مثل این که امنه
کیفمو باز کردمو کلتمو در اوردم مثل هر شب تو بغلم فشارش دادمو بوش کردم بوی خون میده!خون!بوی جنایت!
عالیه